چکیده:
در میان دیدگاهها درباره خلافت و امامت بهعنوان یکی از چالشیترین مسائل اسلام، آرای شاه ولیالله دهلوی، یکی از مهمترین نظریهپردازان مسلمان اهل تسنن شبه قاره هند، بهدلیل نوآوریهای خاصی که دارد، از جایگاه خاصی برخوردار است. دهلوی در زمینه خلافت و امامت با ارائه تعریفی جدید آنرا واجب کفایی دانسته و سپس همسو با امامیه، البته با دلایلی دیگر، خلافت و امامت را جزو اصول دین برمیشمارد. با این حال، اشکالها و نقدهای متعددی بر دیدگاههای او وارد است؛ برای نمونه، تعریف وی جامع همه وظایف دینی خلیفه نیست؛ افزون بر آنکه مقیدکردن آن به وجوب کفایی، برخلاف نظر قاطبه اهل تسنن و همسو با سلفیه است. از سوی دیگر، هرچند اعتقاد وی بر قرارگرفتن این مسئله در اصول دین موافق با امامیه است، مستندات و دلایل وی، صبغه علمی ندارد، بلکه واجد تناقضهای بسیاری است و بیشتر دیدگاههای او برخلاف ادعایش مسبوق به سابقه است.
خلاصه ماشینی:
استدلال سوم دهلوی نیز ارزشی ندارد؛ زیرا خلفا به دلیل جدایی از مفسر واقعی وحی یعنی امیرالمومنین به عقیده و اجتهاد خود و یا دیگر صحابه همعقیده با خودشان احکام الهی را بیان میکردند که همین باعث بروز اختلافات شدید و حتی اجرای نادرست بسیاری از احکام میشد و آنان را وا میداشت که برای جبران اشتباه خود به آن حضرت رجوع کرده و اقرار بر نادانی خود کنند؛ چنانکه نقل شده خلیفه دوم بارها میگفت: «لولا علی لهلک عمر (ایجی، 1417ق، ج3: صص 627 و636).
ارزیابی و نقد شرط قریشیبودن خلیفه مسلمانان، از مسائلی است که مورد اتفاق عالمان اهل تسنن بوده (تفتازانی، 1409ق، ج5: ص244) و ماتریدیان نیز بر آن اجماع دارند و دلیل آنرا حدیث روایتشده از ابوبکر میدانند که بهواسطه آن توانست انصار را ساکت کند و خود بر کرسی خلافت بنشیند (ابن همام، بیتا: ص169-170؛ صابونی، 1969: ص101)، اما دلایلی که دهلوی برای اثبات آن میآورد هرگز موضوعیت نداشته و قابل نقد است؛ برای مثال، دهلوی حمیت دینی و نسبی را علت اصلی اصلحبودن قریش به خلافت برمیشمارد؛ درحالیکه به گواه تاریخ، اکثریت قریب به اتفاق قریش دشمن اصلی پیامبر در کل دوران رسالت ایشان، چه در مکه و چه در مدینه بودند و هیچگاه به آن حضرت حمیت و حمایتی نداشتند.
دوم ـ ادعای دهلوی مبنی بر اینکه مبحث خلافت و امامت جزو اصول دین است، همچون اعتقاد امامیه در این زمینه است؛ جالب آنکه برخی ادله وی نیز همان دلایل امامیه است که عالمان امامیه قرنها قبل آنرا ذکر کردهاند، ولی او بدون اینکه نامی از امامیه ببرد، میکوشد به نفع خود از آنها استفاده کند.