چکیده:
یکی از بارزترین گفتمانهای کلیله و دمنه، «تاکید پادشاهمحوری» است که در این پژوهش، با رویکرد تحلیل گفتمانی لاکلا و موف، به بررسی ساختار این گفتمان پرداختهایم. این گفتمان از طریق بازنمایی جایگاه عنصر «پادشاه/ ملک» بهعنوان «دال مرکزی»، و چگونگی ارتباط متقابل وی با سایر مشارکان، مفصلبندی خاصی را القا و هژمونی میکند که در آن، هویت این مشارک و سایر مشارکان اجتماعی و نیز تعریف برخی تعالیم اخلاقی، در چارچوب نظام قدرت، معنا و ساختار مشخصی مییابد. ما با اخلاقیاتی روبهرو هستیم که متاثر از ضرورتهای سیاسی و ایجابهای حکومتداری است. این گفتمان در یک کشمکش گفتمانی، با ایجاد بستهای معنایی در مفاهیمی که در میدان گفتمانهای دیگری چون علم اخلاق دارای معانی از پیش مشخصی بودهاند، آنها را در ساختاری ایدئولوژیک مجدد مفصلبندی نموده و به این ترتیب، تفکر پادشاهمحور خود را بهعنوان گفتمانی عینی، در کل متن مسلط میکند. توجه به بافت موقعیت، شبکه قدرت و ساختارهای سیاسی جوامعی که این متن در آنها تولید و بازتولید شده است، کارکرد و اهمیت گفتمان مسلط این کتاب را در تعالیم اخلاقی این ملل در طول تاریخ نشان میدهد و حکایت از تاکید و بازتولید مجدد این گفتمان دارد.
خلاصه ماشینی:
اگرچه برخـي معتقدنـد کـه مضمون حکايت ها در کليله و دمنه گاهي به اقتضاي جهان بيني و فرهنگ و عرف مترجمان تغيير کرده است و در زبان فارسي نيز بيترديد با توجه بـه ديـدگاه هـاي کلامـي رايـج در زمان نويسندگان و اوضاع سياسي و اجتماعي آن دوران ، مضامين تغيير کـرده يـا مضـامين ديگري از حکايت ها برداشت شده است (تقـوي، ١٣٧٦: ٨٠)، درمجمـوع و بـا توجـه بـه اقبال بسيار جامعۀ ايراني در ادوار مختلف تاريخي به بازتوليد و بازنويسي و ترجمۀ مکـرر اين متن ، ميتوان چنين انديشيد که ترجمۀ اين اثر در هر دوره نه انتخابي از روي تفـنن و تصادف ، که حاصل تدبر و نياز جامعه ، فرهيختگان و طبقات برگزيده بوده اسـت .
بـر ايـن اساس در اين پژوهش ، در پي تحليل و بررسي «گفتمان غالب » اين اثر هستيم تا دريابيم : ـ در اين متن در قالب ادبيات تعليمي و آموزه هاي اخلاقي، چه گفتماني هژموني شـده است ؟ ـ اين گفتمان به چه شيوه بازنمايي و القا شده است ؟ ـ چه ارتباطي ميان گفتمان غالب اين اثر و بافـت موقعيـت جـوامعي کـه بـه توليـد و بازتوليدهاي مکرر آن در طول تاريخ پرداخته اند، وجود دارد؟ ديدگاه اين پژوهش اين است که يکي از بـارزترين گفتمـان هـايي کـه در ايـن کتـاب بازنمايي شده ، تأييد و تأکيد پادشاه محوري است که از طريق بيان ارتبـاط متقابـل «ملـک / پادشاه » با طبقات مختلف اجتماعي در خلال حکايات تمثيلـي، سـعي در القـاي باورهـا و انديشه هاي پذيرفته يا بديهي انگاشته شده دربارة مقام و مرتبۀ پادشـاهي، نقـش پادشـاه در اجتماع ، شيوة حکومت داري و ارتباط متقابل وي با زيردستانش دارد.