چکیده:
دستور وابستگی، با تجزیه ساختها وگروههای نحوی به هسته و وابستهها، روابط وابستگی میان این دو نقش دستوری را نشان میدهد. بر اساس نظریۀ گروههای خودگردان (طبیبزاده، 1391)، هر ساخت نحوی از یک هسته و صفر تا چهار وابسته تشکیل میشود. همچنین، روابط نحوی درون هر گروه با شرح روابط وابستگی بین هسته و وابستههای همان گروه مشخص میشود. در این پژوهش به بررس «عدم» در لغت به معنای نیستی و نابودی است. این واژه با گذر از حوزه واژگان به حوزه دستور، عملکردی مشابه وندها داشته است. به عبارتی معنایی انتزاعیتر پیدا کرده و دستوری شده است. در این مقاله، علاوه بر اثبات کلمه «عدم» به عنوان منفیساز گروه اسمی، سیر تحول این واژه را در چارچوب شبهوندشدگی بررسی میکنیم.
خلاصه ماشینی:
اگرچه برخی از دستورنویسان و زبانشناسان معتقدند برای پرهیز از مغلقگویی نباید عدم را به عنوان نشانۀ نفی بهکار برد، اما از آن جایی که کاربرد این نشانه نفی در متون رسمی و خبری و حتی محاورههای رسمی امروز بسامد بالایی دارد، لازم است از منظر زبانشناسی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
این عنصر واژگانی به همراه اسامی گزارهای یا مشتق از فعل مانند نشانه نفی عمل میکند و صورت منفی یا متضاد را میسازد.
اما برای منفیسازی تمام کلمات فارسی، نمیتوان از پیشوندهای نفی استفاده کرد، مانند: 2) فرصت *بیفرصتی *نافرصتی علت بهکاربردن این کلمه بهعنوان نفی گروه اسمی به معنای آن و دستوری شدن این کلمه مربوط میشود که در بخشهای بعدی به آن میپردازیم.
این کلمه همانند پیشوندهای نفی مانند نا-، بی- و غیره قبل از اسامی مشتق از فعل یا گزارهای قرار میگیرد.
در فارسی پیشوندهای نفی برای منفی سازی گروه اسمی در کنار کلمات مستقلی چون عدم بهکار میروند اما عدم تنها با اسامی گزارهای ظاهر میشود.
از آنجایی که این کلمه تنها با اسامی گزارهای یا مشتق از فعل ظاهر میشود، تکیه میگیرد و ساختهای آن با اسم گزارهای بدل از نفی فعلی است که آن اسم از ان مشتق شده است، میتوان نتیجه گرفت که قطعا عدم کلمه منفی سازاست که قبل از گروه اسمی واقع میشود و در نمایش گروههای خودگردان جمله، عدم و اسم گزارهای پس از آن را درست همانند یک واژه باید یک واحد در نظر گرفته شود.