چکیده:
علم عروض از جمله علوم ادبی است که خلیل بن احمد فراهیدی در قرن دوم هجری آن را وضع کرد که موضوع آن شعر عربی و بررسی اوزان و قواعد صحیح از ناصحیح است. اما آنچه این مقاله در صدد بررسی آن است مصطلحات زحاف یکی از موضوعات علم عروض در دو زبان است، یعنی بعد از استخراج مصطلحات زحاف به ریشهیابی و شرح آنها پرداخته سپس رابطه معنایی این مصطلحات قبل و بعد از اصطلاحی شدن محور بحث را در بر میگیرد تا با مقایسه دو معنای قاموسی و اصطلاحی میزان رابطه معنایی مشخص شود. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی و با استناد بر مصطلحات زحاف وارده در عروض خلیل نگاشته شده، آنچه به دست آمده این است که مصطلحات زحاف بعد از ریشهیابی و شرح ارتباط معنایی مستقیم و هماهنگ با یکدیگر دارند، انتخاب مصطلحات زحاف متناسب با معنای لغوی و مرتبط با آن است.
خلاصه ماشینی:
بيان مسأله علم عروض از جمله علومي است که پژوهش هاي زيادي را به خود اختصاص داده کـه دليل آن سختي و دشواريهاي موجود در عروض و قواعد آن ميباشـد، بـه گونـه اي کـه علماي عروض همه جوانب آن را بررسي کردند، از آن جهت که عروض پايه و اساس شعر است ، علم عروض در ادبيات عرب و فارسي حائز اهميت است و قصايد شعري بـر اسـاس قواعد آن پايه گذاري ميشود، لذا بحثي که اين پژوهش را شامل ميشود متفاوت است از آنچه در کتاب هاي عـروض نگاشـته شـده ، زيـرا پـژوهش حاضـر از مصـطلحات عـروض ، مصطلحات زحاف را انتخاب نموده تا به بررسي لغوي و قاموسي اين مصـطلحات بپـردازد سپس معناي اصطلاحي آن را مد نظر قرار دهد و در آخر رابطـه معنـايي قبـل و بعـد از اصطلاحي شدن بررسي گردد.
علماي عروض بر اساس تعريف لغوي و اصطلاحي واژه عروض ، هر يـک دليلـي بـراي نامگذاري اين علم يافته اند که به ترتيب زير است : در «لسان العرب » آمده : «عروض اسمي است که بر مکـه و مدينـه اطـلاق مـيشـود؛ بنابراين خليل اسمي برتر از اين مکان که با علمش همخواني داشته باشد نيافت ؛ و برخي عروض را راهي براي معرفت شـعر و تشـابه بـين موسـيقي اوزان و شـنيدن صـداي سـم شتران ميدانند؛ به اعتبار اينکه عروض نوعي از شتران را در حال برخواستي مـيدانيـد و ثعلب ميسرايد: فمازال سوطي في قرابي ومحجني ومازلــت منــه عــروض أذودهــا (ابن منظور، بي تا: ذيل ماده عرض ) و در کتاب «العيون الغامزة علي خبايا الرامزة» آمده : «(اين علم ) عروض ناميـده شـد؛ زيرا در عروض ، يعني مکه به خليل الهام شد؛ پس به خاطر تبرک و تيمن ، آن را بـه ايـن نام خوانند»(دماميني، ١٩٧٣: ١٦).