چکیده:
روان شناسی مثبت گرا، جنبش جدیدی در روان شناسی است که بر بنا نهادن و گسترش هیجان های مثبت، به منظور ایجاد سپر و مانع در برابر اختلالات روانی و افزایش شادکامی تاکید می کند.این رویکرد بر شناسایی سازه ها و پرورش توانمندی هایی تاکید دارد که ارتقاء سلامت و شادکامی انسان را فراهم می آورد.زیر بنای نظری روان شناسی مثبت گرا متعلق به مارتین است.او معتقد است که شادی شامل زندگی لذتمند،متعهدانه و معنادار است.هیجان های مثبتی که روان شناسی مثبت گرا بر آن تاکید دارد،اغلب توانایی بهتری برای سازگاری و تاب آوری در مواجهه با مشکلات زندگی ایجاد می کند.آراءجلالدین محمد بلخی ،به عنوان یکی از بزرگترین عارفان و شاعران ادب فارسی،حاوی برجسته ترین آموزه های روان شناختی است این شاعر عارف در مثنوی معنوی خویش،به طور عملیاتی، متنوع ترین روش های روان درمانی را ارائه کرده است در پژوهش پیش رو سعی برآن است تا در یکی از داستان های مندرج در این اثر شگرف با عنوان اعرابی و همسر درویش او،روش روان درمانی توانمند-مدار که یکی از شیوه های روان درمانی مثبت گراست تحلیل و بررسی شود تا در نهایت مشخص گردد که آراء و اندیشه های مولوی علاوه بر ظرفیت های ادبی و زیبایی شناختی حائز ظرفیت های روان شناختی بسیاری ست.
خلاصه ماشینی:
در پژوهش پیش رو سعی بر آن است تا در یکی از داستانهای مندرج در این اثر شگرف با عنوان «اعرابی و همسر درویش او»، روش روان درمانی توانمند ـ مدار ـ که یکی از شیوههای رواندرمانی مثبتگراست ـ تحلیل و بررسی شود تا در نهایت مشخص گردد که آراء و اندیشههای مولوی علاوه بر ظرفیتهای ادبی و زیباییشناختی حائز ظرفیتهای روانشناختی بسیاری است.
تحلیل چگونگی توانمندسازی روانی، تغیر نگرش و سیر درمان مرحله به مرحلۀ همسر اعرابی از نگاه مولانا ـ که در ابتدای داستان تمام نشانههای یک شخصیت ناتوان، پرخاشگر و ناخویشتنپذیر را داراست ـ مهمترین هدف این پژوهش است.
در این داستان نیز مرد اعرابی شکر و ستایش انواع موجودات را درک میکند و معتقد است وقایع بسیاری در اطراف آنها رخ میدهد که بابت آن باید شگرگزار باشند و سعی میکنند این توانمندی را در همسر خود بارور کند و آن را گسترش دهد و همسر خود را به شکر و ستایش خداوند دعوت میکند: اندرین عالم هزاران جانورشکر میگوید خدا را فاختهحمد میگوید خدا را عندلیب باز دست شاه را کرده نوید میزید خوش عیش، بی زیر و زبربر درخت و برگ شب ناساخته کاعتماد رزق بر توست ای مجیب از همه مردار ببریده امید (مثنوی معنوی،1375: 1/2302-2306) در واقع مولانا با تعمیم شخص به کلیت آفرینش، اصرار دارد که دستیابی به آرامش درونی را در گرو به فعلیت در آوردن و تجسم خود در یک قالب کلی تلقی کند.