چکیده:
از آنجا که در بعد معرفتشناختی، محوریت با ذهن و فاعل شناسا است و قوام علم حصولی نیز به صورت ذهنی و شیء خارجی است، بر این اساس، بررسی معرفتشناسانهی علم حصولی در سه بخش رابطهی ذهن با صورت ذهنی و شیء خارجی به شکل توامان، رابطهی ذهن با صورت ذهنی و نسبت ذهن با شیء خارجی انجام میشود. با توجه به تقسیم اجمالی علم حصولی به دو نظریهی شبح و عینیت ماهوی، تقسیم سهگانهی بالا در مورد هر یک از این دو نظریه به شکل مجزا صورت میگیرد. بررسی معرفتشناختی علم حصولی با نظم فوق، فتح بابی برای انسجام بیشتر مباحث در این زمینه خواهد بود. بر اساس این نظم و با تکیه بر نظریات موجود در فلسفهی اسلامی و همچنین تحلیل عقلانی در بعد اول، ناتوانی ذهن در دستیابی به شیء خارجی اثبات میشود. در بعد دوم، روشن میشود که حکایتگری در هیچیک از دو قسم علم حصولی (شبح و عینیت ماهوی)، ذاتی نیست و در بعد سوم، عقیم بودن علم حصولی در اثبات صدق مبرهن میشود. بر این اساس، مهمترین مشکل معرفتشناختی نظریهی علم حصولی ناتوانی درارائهیتصویری از ماهیت جهانخارجیمحسوس تلقیمیگردد.
خلاصه ماشینی:
بهعبارت دیگر، بررسی این حقیقت که آیا فاعل شناسا یا همان ذهن میتواند نسبت صورت ذهنی با شیء خارجی را بدون مانع و سدی مشاهده کند و حکم به چیستی رابطهشان دهد؟ 2.
جایگاه فاعل شناسا نسبت به صورت ذهنی؛ منظور از این بعد بررسی جایگاه ذهن در ارتباط با صورت ذهنی به هنگام حکایت آن از شیء خارجی است.
3. جایگاه فاعل شناسا نسبت به شیء خارجی و بهعبارت دیگر، میزان دسترسی به آن از طریق صورت ذهنی؛ این مسأله در حقیقت همان سؤال از صدق و کذب صورت ذهنی است که لازمهی آن بررسی امکانات ذهن در دستیابی به شیء خارجی است.
پرسش نخستین اصل توانایی فاعل شناسا در بررسی ارتباط میان صورت ذهنی و شیء خارجی را مورد سؤال قرار میدهد، فارغ از اینکه صورت ذهنی چه هویتی دارد و پرسش سوم درصدد است با توجه به هویت و چیستی صورت ذهنی (شبح یا عینیت ماهوی مثلا) میزان تطابق و در نتیجه صدق و کذب آن را با شیء خارجی بررسی کند.
بر اساس یکی از آنها، لازمهی قبول این نظریه سفسطه است، چون علوم انسان بر طبق آن، به جهل برمیگردد، چراکه بر مبنای نظریهی شبح، نسبت صورت ذهنی به شیء خارجی، نسبت تمثال به صاحب تمثال خواهد بود و در نتیجه عینیت ماهوی میان آنها برقرار نمیشود و این یعنی سفسطه و جهل (۷، ص: 47).
اما مهمترین و درستترین ردیهی علامه بر نظریهی شبح آن است که لازمهاش علم بیواسطه به جهان خارج است، در حالیکه فرض کردهایم نمیتوانیم بدون صورت ذهنی به شیء خارجی دسترسی داشته باشیم.