چکیده:
از مبانی تاثیرگذار در حکمت صدرایی، «تحقق مفاهیم گوناگون به وجود واحد» است که با وجود پژوهشهای فراوان ازسوی صدراپژوهان، به نقش و جایگاه آن پرداخته نشده است. پژوهش حاضر حاکی از آن است که بسیاری از نوآوریهای فلسفی ملاصدرا در گروی فهم دقیق جایگاه قاعدهی «تحقق مفاهیم گوناگون به وجود واحد» است. بهکارگیری این قاعده ازسوی ملاصدرا و ارائهی دیدگاه نوین و نقد آرای پیشنیان در مسائلی چون رابطه عاقل و معقول، ترکیب اتحادی، اصالت وجود و ماهیت، تبیین ملاک حمل شایع صناعی، رابطهی نفس و قوا و رابطهی اسما و صفات با ذات الهی، از یافتههای این پژوهش است که به تفصیل بدان اشاره میشود. روش پژوهش در این مقاله، توصیفی-تحلیلی است که با مراجعه و استفاده از منابع اصلی صورت گرفته است.
خلاصه ماشینی:
بهکارگیری این قاعده ازسوی ملاصدرا و ارائهی دیدگاه نوین و نقد آرای پیشنیان در مسائلی چون رابطه عاقل و معقول، ترکیب اتحادی، اصالت وجود و ماهیت، تبیین ملاک حمل شایع صناعی، رابطهی نفس و قوا و رابطهی اسما و صفات با ذات الهی، از یافتههای این پژوهش است که به تفصیل بدان اشاره میشود.
به باور نگارنده، غفلت یا نپذیرفتن این قاعده منجر به عدمدرک، سوءفهم و القای شبهات در مسائل فلسفیای چون اصالت وجود و ماهیت، اتحاد عاقل و معقول، ترکیب اتحادی ماده و صورت، مسألهی حمل، رابطهی نفس و قوا و رابطهی اسما و صفات، با ذات الهی شده است.
و قسم اول [که عبارت است] از اختلاف مفاهیم، منجر به تعدد قوه و دوگانگی در وجود [قوا] نمیشود؛ زیرا در بسیاری از موارد، یک قوهی بسیط مصداق برای معانی متعدد میشود، بدون آنکه در ذات و در حیثیت وجود تعددی لازم آید، مانند [دو مفهوم] عاقلیت و معقولیت در جوهر مفارق و مانند صدق علم، قدرت، اراده، حیات و سایر صفات الهی بر واجب تعالی» (28، ج8، ص: 58).
۷. ارائهی ملاک هستیشناسانه برای «حمل شایع صناعی» بهنظر میرسد منحصردانستن تحقق مفاهیم متعدد به وجود واحد در معقولات ثانی فلسفی ازسوی مشائیان، و محدوددانستن این قاعده در معقولات اولی و ماهوی ازسوی شیخ اشراق، به تکلف در ارائهی ملاک برای حمل شایع صناعی در معقولات اولی در فلسفهی مشاء و معقولات فلسفی در حکمت اشراق منجر شده است.
این مبنا منجر به مخالفت شیخ اشراق با قاعدهی تحقق مفاهیم و معانی کثیر به وجود واحد و بالطبع، انتزاع مفاهیم کثیر از مصداق واحد شده است، قواعدی که ملاصدرا آنها را بدیهی برمیشمارد (16، ج1، ص: 175).