چکیده:
نظریهای را که بر اساس آن، زمان واقعیت دارد ولی گذر زمان واقعیت ندارد، نظریۀ «زمان بدون گذر» مینامیم؛ گذر زمان، به تعبیری، برآمده از زنجیرهای از رویدادهاست که در آن، هر رویداد در نسبت با «اکنون» مرتب میشود. هدف اصلی این مقاله واکاوی دیدگاه صدرالمتألهین دربارۀ گذر زمان است. در این راستا نشان میدهیم که او از سویی بنیاد زمان را زنجیرهای عینی از رویدادها میداند که در آن، هر رویداد در نسبت با رویدادهای دیگر مرتب میشود نه در نسبت با اکنون، و از سوی دیگر، برای اجسام اجزاء زمانی در نظر میگیرد و در مورد اتصال اجزاء زمانی یک موجود تحلیلی دارد که مطابق آن، تمایز وجودی میان مقصدهای گذشته، اکنون و آینده از میان میرود. هردو سوی این قضیه تنها با نظریۀ زمان بدون گذر همخوانی دارد نه با نظریۀ رقیب آن (این نظریه که زمان و گذر زمان، هردو واقعیت دارند). بدین لحاظ میتوان گفت که صدرا به نظریۀ زمان بدون گذر گرایش دارد. این مطلب میتواند لوازم هستیشناختی برخی مفاهیم کلیدی فلسفۀ صدرا مانند حرکت جوهری و حرکت بهمعنای قطع را روشنتر سازد.
خلاصه ماشینی:
در اين راستا نشان مي دهيم که او از سويي بنياد زمان را زنجيره اي عيني از رويدادها مي داند که در آن ، هر رويداد در نسبت با رويدادهاي ديگر مرتب مي شود نه در نسبت با اکنون ، و از سوي ديگر، براي اجسام اجزاء زماني در نظر مي گيرد و در مورد اتصال اجزاء زماني يک موجود تحليلي دارد که مطابق آن ، تمايز وجودي ميان مقصدهاي گذشته ، اکنون و آينده از ميان مي رود.
منظور از چهاربعدي نگري در بحث ما، نظريۀ اجزاء زماني است ؛ از اين نظريه چنين بر مي آيد که در هر جزيي از زمان که تصور کنيم ، کل يک جسم يکباره وجود ندارد، بلکه تنها يک جزء زماني آن وجود دارد.
اما در بحث ما به ويژه بخش پاياني قطعۀ بالا اهميت دارد: صدرا به گونه اي مقصدهاي گذشته ، اکنون و آينده ـ يعني همان مقصدهاي زنجيرٔە آ ـ را از هستي شناسي زمان خارج مي سازد و آن ها را تنها مقصدهاي ذهني به شمار مي آورد.
در اين زنجيره يک رويداد در ميان رويدادهاي ديگر جايگاهي يگانه دارد که هيچ گاه عوض نمي شود؛ اين وصف تنها در مورد زنجيرٔە ب صادق است که در آن مي توان به جاي نسبت هاي قبليت ، معيت و بعديت ، به ترتيب نسبت هاي زودتر از، همزمان با و ديرتر از را نشاند.
Time for Aristotle: Physics IV 10-14, Oxford, Oxford University Press.