چکیده:
ایجاد شرایط و بسترهای لازم در جهت ارتقای کیفی و کمی عملکرد بانکها در فضای رقابتی سالم میتواند نقش قابل توجهی بر رشد و توسعهی اقتصادی کشور داشته باشد. بانکها به عنوان مهمترین نهاد بازار پولی نیازمند راهکارهایی جهت بهبود جایگاه رقابتی سازمان به صورت مستمر و افزایش کیفیت و اثربخشی تصمیمات مدیریت سازمان هستند. یکی از راهکارهایی که میتواند سازمانها، به خصوص بانکها را در اثربخشی عملکردشان در راستای فضای رقابتی با سایر رقبا یاری رساند، استفاده از روش کارت امتیازی متوازن است. کارت امتیازی متوازن، امروزه به عنوان یکی از سیستم های نوین سنجش عملکرد محسوب میشود، که از طریق توازن یا تعادل بین اهداف مالی غیر مالی، اهداف کوتاه مدت بلندمدت و اهداف داخلی خارجی ارتباط برقرار میکند. هدف از این روش، ایجاد دیدی جامع برای مدیران جهت تمرکز بر نواحی پیش برندهی راهبرد یک سازمان است. کارت امتیازی متوازن، چهارچوبی شامل یک ردهی مالی و غیر مالی است، معیارهایی که برای کمک به سازمان جهت به کارگیری عوامل کلیدی موفقیت در چشم انداز راهبردی آن دارند. لذا، این مقاله با هدف تبیین نقش مهم روش کارت امتیازی متوازن در ارزیابی اصولی عملکرد بانکها و کارکردهای مختلف آن در حوزهی صنعت بانکداری نوشته شده است.
خلاصه ماشینی:
مطالعهی مقالات مختلف، خصوصیات مطلوب شاخصهای کلیدی عملکرد در سازمانهای مختلف را در زیر ارائه میدهد، که به نظر میرسد این معیارها دارای ویژگیهای مورد نظر محققین بوده است: ـ همسویی با اهداف استراتژیک ـ ارائه بازخورد دقیق و به موقع ـ تمرکز بر بهبود مستمر ـ تحت کنترل پرسنل سازمان بودن ـ سهولت درک و استفاده ـ قابل رؤیت بودن تأثیر آنها ـ در دسترس بودن اطلاعات آنها ـ ارائه اطلاعات صحیح و دقیق ـ برخورداری از قابلیت بهینهکاوی ـ انعکاس واقعیتها نه نظر شخصی افراد ـ ساده بودن نیت و ظاهر آنها 7- مدلهای ارزیابی عملکرد در سازمانهای مختلف همواره از روشهای متعددی جهت ارزیابی عملکرد استفاده شده است، که سعی میشود در ذیل به چند نمونه از آنها اشاره گردد: 7-1- مدل نبیاد اروپایی کیفیت(EFQM) در سال 1988 میلادی 14 شرکت معتبر اروپایی با حمایت اتحادیهی اروپا به تأسیس یک سازمان غیر انتفاعی تحت عنوان بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت اقدام کردند.
دیدگاه فرآیند داخلی: منظور، آن دسته از معیارهایی است که باید برای ایجاد رضایت افراد ذینفع و مشتریان، در فرآیند داخلی شرکت وجود داشته باشد(کاپلان و نورتون، 1996) این بعد، موجب تقویت دو بعد قبلی می شود و به مواردی چون نسبت درآمد کسب شده به هرینه های بازاریابی، نسبت سود خالص به تعداد پرسنل تمام وقت، درآمد کل به تعداد پرسنل، زمان چرخهی تبدیل ایده به محصول و رشد هزینهی کلی سال اشاره میکند(ونگ راسامی و همکاران، ۲۰۰۳).