خلاصه ماشینی:
تا وقتی که زنده ایم فرامرز پارسی در ذهن و خاطرمان هست متن سخنرانی در شب علیقلی ضیایی دو ماه قبل از فوت آقای ضیایی، تلفنی با او صحبت کردم.
البته این اواخر مقداری ناخوش بود و من خوشحال شدم که می دیدم دارد سر حال تر صحبت می کند.
خیلی زودتر از آنکه باورم شود از یکی از دوستان شنیدم که آقای ضیایی فوت کرده است.
در سفرها وقتی به دهی می رسیدیم، همیشه به بچه های روستایی سفارش چیزی می داد.
این کار را به این خاطر انجام نمی داد که آنها فقیر بودند، بلکه چون خودش دست و دلباز بود این کار را می کرد.
یادم است وقتی به خانه اش می رفتم همیشه یک چیزی، مثلاً کتاب یا سی دی، که به نظرش به درد من می خورد و خوب بود، به من می داد.
آقای ضیایی تا وقتی که زنده ایم در ذهن و خاطر ما هست.