چکیده:
ما در این مقاله در پی آن هســتیم که بدانیم ســیر عرفانگرایی در آثار مصــطفی مســتور چگونه است ؟ این عرفانگرایی چه مولفه هایی دارد و چگونه خود را در زبان آشکار میکند؟ عرفانگرایی در آثار این نویسنده معاصر از رهگذر سه ویژگی تکرار شونده به دست می آید که عبارتند از: "اصـالت تجربه دینی"، "شـطح گونگی" و "شـعر گونگی زبان ". در کنار این سـه ویژگی اصـلی سـه ویژگی فرعی نیز در آثار او غالب اسـت که صـبغه عرفانگرایی را در نوشـته های او تقویت میکند که عبارتند از: "رسـیدن از عشـق مجازی به عشـق حقیقی"، "شیوه روایتگری" و "عقلای مجانین ". در نوشته های مستور بیشتر عرفان سلبی غالب است تا ایجابی.استعاره ها در آثار او ناظر بر عرفان انفسی یا درونی است . مسیر عرفانگرایی مستور در نوشته هایش در دهه ٩٠ نسبت به دهه ٨٠ رو به کاهش است و میتوان گفت دهه ٨٠ اوج دغدغه های عرفان اوست .
خلاصه ماشینی:
يعني شـــخص متعلق اين تجربه را موجود يا حضوري مافوق طبيعي ميداند (يعني خداوند يا تجلي خداوند در يک فعل )، يا آن را موجودي ميانگارد که به نحوي با خداوند مربوط اســـت (مثل تجلي خداوند يا شـــخصـــيتي نظير مريم عذرا)، و يا آن را حقيقتي غايي ميپندارد، حقيقتي که توصــيف ناپذير اســت (مثل امر مطلق غيرثنوي [برهمن ] يا نيروانا)» (عقل و اعتقاد ديني، پترسون و ديگران ، ص ٣٧) براي نمونه در رمان روي ماه در گفتگويي ميان يونس و ســايه ، زماني که ســايه پي برده اســـت يونس در وجود خداوند شـــک کرده اســـت با دلخوري با يونس صـــحبت ميکند و معترضــانه ميخواهد به او بفهماند که خداوند را ميتوان در بســياري امور ســاده و ابتدايي و جزيي تجربه کرد، لمس کرد و به او ايمان آورد.
او پس از مواجهه با چنين بحراني، به جستجوي «ايمان » و «عشق » برميآيد و تلاش ميکند زندگي خود را بر آن بنا کند» (بازنمايي دين در رمانهاي مصطفي مستور، باستاني، ص ٨٢) ٧- شطح گويي اين موضوع شايد کمي غريب به نظر بيايد و در نگاه اول کسي بگويد مگر ميشود در يک متن داستاني با زبان شطح و زبان عارفان مواجه شد؟ البته ما هم ذکر کرده ايم که زبان به شـــطح نزديک ميشـــود و دليلي که بر اين ادعا داريم همانا وجود برخي ديالوگ ها به ويژه ميان شخصيتهايي است که در قالب عاشق و معشوق هستند.