چکیده:
در این مقاله برپایة نظریۀ نقشگرای نظاممندِ هلیدی، میزان حضور ابزار انسجام در یکدهم از مقامات پنجاهگانۀ حریری بهشکل تطبیق متن اصلی با ترجمۀ آنها بررسی میشود. در دستور نقشگرای هلیدی، زبان اصلیترین وسیلۀ انتقال فرهنگی است و هر عنصری از آن برپایة نقش معین در نظام کلی زبان معرفی میشود. در این نظام، ابزار مختلفی برای نشاندادن انسجام در متن به کار میرود. جامعۀ آماری این پژوهش پنج مقامه از مقامات پنجاهگانۀ حریری است؛ مقامههایی مانند دیناریّه، برقعیدیّه، مرویّه، شیرازیّه و تنیسیّه که هم ازنظر محتوا (توجیه فقر و گدایی) بیانگر کلیت مقامات است و هم ازنظر لفظ و متن، انسجام کاملتری دارد. با بررسی متن و ترجمة آن برپایة این الگو، این نتایج به دست آمد: نخست آنکه در متن اصلی و ترجمه، میزان انسجام ازنظر کمّی در ابزارهایی مانند حذف، ترادف، همآیی و شمول معنایی هماهنگ نیست و این بهسبب رویکرد دوگانۀ مترجم (ترجمۀ آزاد و ترجمۀ لفظبهلفظ) و نیز اختلاف در حوزۀ معناییِ واژه و ساختار دستوریِ زبان اصلی و ترجمه است. دیگر آنکه حریری به لفظ بسیار توجه دارد و به دیگر رفتارهای نویسندگی بیتوجه است و همین در ابتدا متن را اندکی نابسامان و بیهدف جلوه میدهد؛ اما این کتاب دربردارندة ویژگیهای سهگانۀ آموزش زبانی و بیان روایی و روشنگری اجتماعی، همراه با عوامل انسجامی است؛ همچنین ترجمۀ فارسی ِآن از ظرفیت لازم برای نمایش میزان حضور ابزار انسجام برخوردار است؛ بهویژه ترجمۀ بررسیشده که آمیختهای از هر دو نوع ترجمه است.
خلاصه ماشینی:
دیگر آنکه حریری به لفظ بسیار توجه دارد و به دیگر رفتارهای نویسندگی بیتوجه است و همین در ابتدا متن را اندکی نابسامان و بیهدف جلوه میدهد؛ اما این کتاب دربردارندة ویژگیهای سهگانۀ آموزش زبانی و بیان روایی و روشنگری اجتماعی، همراه با عوامل انسجامی است؛ همچنین ترجمۀ فارسی ِآن از ظرفیت لازم برای نمایش میزان حضور ابزار انسجام برخوردار است؛ بهویژه ترجمۀ بررسیشده که آمیختهای از هر دو نوع ترجمه است.
نیز در این زمینه میتوان از مقالۀ «انسجام متنی مقالات شمس تبریزی» نوشتة مدرسی و مخبر (1391) یاد کرد که کمابیش در پی اثبات همان موضوعی است که منظور این پژوهش است؛ زیرا همانطور که مقالات شمس با وجود گسیختگی و پراکندگی ظاهری از انسجام متنی برخوردار است، مقامات حریری نیز در متن اصلی و ترجمه، بهظاهر پراکنده ولی در قالب الگوی ابزار انسجام، منسجم است.
گلشاهی در این باره میگوید: «با در نظر گرفتن این نکته که مقامات حریری از دیرباز در همۀ ادوار، مورد توجه ادبا و شیفتگان ادب و بهخصوص کلام مسجع بوده و در حال حاضر نیز از کتب مورد توجه در دو رشتۀ زبان و ادبیات فارسی و عربی است، ضرورت ترجمهای امروزی با آمیزهای از ترجمۀ تحتاللفظی و آزاد و روان به نظر رسید و انگیزۀ این نوع از ترجمه این بود که ترجمۀ تحتاللفظی اگرچه در آموزش لغت مؤثر و مفید است؛ اما غالباً به رسایی مفهوم عبارت توجهی ندارد و مایۀ ملال خواننده میگردد و معنی در دایرۀ لفظ گرفتار میشود و ترجمۀ آزاد و روان نیز اگرچه موجبات التذاذ ادبی را فراهم میسازد، گاه خواننده را از متن اصلی دور می کند، اما آمیختن این دو شیوه میتواند گونهای از ترجمه را پدید آورد که هر دو حسن را در بر داشته باشد» (گلشاهی، 1387: 5657).