خلاصه ماشینی:
مولانا و سیمای زن، قدرت پنهان در پستوی تاریخ مرد سالار گفتگو با د کتر قدرت اله طاهری در فرهنگ و ادب پارسی زنانی با تدبیر چون شهرزاد در هزار و یک شب بسیار داریم اگر موافق باشید در این گفتگو نگاهی ژرفتر به مقولهی حضور زنان ایرانی در عرصههای مهم زندگی و تاریخ و تصویر آن ها در ادبیات فارسی داشته باشیم.
در جامعهی کلاسیک، که یک نظام بستهی مردسالارانه دارد، حتی پیشنهاد زن نیز به عنوان یک امر غیرمتعارف تلقی میشود و مرد سریع موضع میگیرد، و شروع به انتقاد از زن میکند که شما یا حق اعتراض نداری، یا این اعتراض و پیشنهادت بلاوجه است.
شروع میکند به نقد کردن و میگوید چرا باید من مثل حیوان زندگی کنم پس فرق من و حیوان در چیست؟ میگوید: تو جوان بودی و قانعتر بدی / زر طلب گشتی خود اول زر بدی زر بدی پر میوه چون کاسد شدی / وقت میوه پختنت فاسد شدی میوهات باید که شیرینتر شود / چون رسن تابان نه واپستر رود جفت مایی جفت باید هم صفت / تا برآید کارها با مصلحت مرد میگوید: چرا الان داری این حرفها را میزنی؟ جوان بودی بامن همراه بودی و با فقر من ساختی و با مسکنت من ساختی، با من نشستی و بلندشدی چرا این حرفها را نمیزدی؟ تو که الان پخته شدی و زر شدی به دنبال زر میگردی؟ شاهکار است.
مولانا آخرین حرفش را اینجا میزند و میگوید که اگر قرار باشد عقل آن چیزی باشد که تو داری از آن دم میزنی، و بر آن مبنا میخواهی جهان را صورتبندی کنی و ادارهاش کنی انسان بیعقل باشد از این بهتر است.