چکیده:
طبع بر قلب،مهر زدن بر دل است و مجازاتی از سوی خداوند برای برخی از افراد محسوب
میشود و مراد از آن در قرآن و روایات. سلب قدرت تشخیص از گنهکاران و عدم درک حقیقت
از سوی آنان است. هدایت و اضلال الهی هرگز جنبهی جبری نداشته و هیچگونه منافاتی میان
طبع قلب با هدایت الهی وجود ندارد؛ بلکه اضلال الهی به عنوان مجازات برخی از افراد مطرح
شده است. طبع قلب اثر مستقیم اعمال خود انسان است. کردارهای ناشایست انسان و اعمال
نادرست او سبب میشود پردهای مانع از درک حقایق بر قلب انسان قرار گیرد. اهمیّت ان
تحقیق با ید آیات قرآن و9 روایاتی که نسبت ید این خطر بزرگ. هشدار داده است. درک
میگردد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی. درصدد توصیف. تشریح و تبیین مساله طبع
بر قلب از دیدگاه قرآن و احادیث است. از منابع تفسیری و روایی معتبر به عنوان مهمترین
منابع. جهت استنباط و استخراج اطّلاعات استفاده شده است.
خلاصه ماشینی:
این یک امر طبیعی است که اگر انسان به کار خلاف و غلطی ادامه دهد تدریجا با آن انس میگیرد، نخست یک "حالت" است، بعدا یک "عادت" میشود، سپس مبدل به یک"ملکه" میگردد و جزء بافت جان انسان میشود، گاه کارش به جایی میرسد که بازگشت از مسیر خلاف برای او ممکن نیست، اما چون خودش آگاهانه این راه را انتخاب کرده است مسئول تمام عواقب آن میباشد بی آنکه جبر لازم آید، درست همانند کسی که آگاهانه با وسیلهای چشم و گوش خود را کور و کر میکند تا چیزی را نبیند و نشنود و اگر میبینیم اینها به خدا نسبت داده شده است به خاطر آن است که خداوند این خاصیت را در اینگونه اعمال نهاده است (مکارم شیرازی، 1374: 1/ 83-84) و لذا در برخی از کلمات معصومین، کوری و کری باطن (طبع بر قلب) و فساد عقل و از دست دادن قدرت درک، به تبعیت از هوای نفس اسناد داده شده است.
» (شریف لاهیجی، 1373: 4/ 122) خداوند آنان را به طبع بر قلب مجازات می کند: أ فرأیت من اتخذ إلهه هواه و أضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوة (جاثیه/45، 23) " آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پردهای افکنده است؟!