چکیده:
معرفتشناسی فراتجربی در علم اقتصاد با عبور از عقل و حس بهعنوان منبع شناخت شکل گرفت و به نقش عقل عرفی در معرفت علمی توجه نمود. این جریان در علم اقتصاد نیز دارای شاخههای مختلف تفسیری، انتقادی و پستمدرن و... است. این مقاله پیشنهاد میکند برای شناخت نسبت اقتصاد اسلامی با این جریانها از مبانی حکمای اسلامی در این زمینه استفاده شود و اقتصاد اسلامی براساس این مبانی بنا شود. علم شکلگرفته براساس این مبانی از اقسام حکمت عملی خواهد بود.
برایناساس، شناخت یک کنش اقتصادی بر پایه شناخت ادراکات پشتیبان آن حاصل خواهد شد و حکمت عملی اقتصاد اسلامی برای شناخت هر لایه از کنش از منبع شناخت متناسب با آن استفاده مینماید و در نتیجه دارای ابعاد مختلف تفسیری، انتقادی، تبیینی و تجویزی است. با این وجود دارای تفاوتهایی از هرکدام از جریانهای فراتجربی است. در حکمت عملی اقتصاد اسلامی تفسیر براساس علم تجربی و انتقاد بر اساس عقل عرفی نیست، در تجویز از عقل قدسی نیز بهرهمند میشود و در تبیین از عقل برهانی استفاده میکند
خلاصه ماشینی:
نخستین مخالفتها در حاشیه حلقه وین بر اثباتگرایی اتفاق افتاد که در نهایت به شکلگیری ابطالگرایی پوپر منجر شد و در ادامه آن مباحث، ادبیات فلسفه علم شکل گرفت؛ دسته دوم نقدها به جریان تفسیری مربوط است که مخالف وحدت روش پوزیتیویستها در علوم اجتماعی بود و این علوم را دارای روشی مستقل میدانست؛ دسته سوم، رویکرد مکتب انتقادی و رئالیستهای انتقادی بود که در مباحث مکتب فرانکفورت و نقدهای آنها بر حلقه وین و دیگر مظاهر اثباتگرایی شکل گرفت؛ دسته چهارم، پستمدرنیسم به معنای خاص آن بود که از سال 1950 ابتدا در حوزههای هنری، معماری و ادبیات ظاهر شد و سپس در دهه 1970 به شکل جریان مستقل نظری بروز نمود.
نظری با توجه به نهادها و جایگاه آن در نظریات اقتصادی بر تفاوت اعتباریات خاص هر جامعه به دنبال پذیرش ارزشهای فرهنگی خود تأکید میکند و معتقد است این ارزشها از این طریق بر متغیرات واقعی اقتصادی تأثیر میگذارند و بنابراین قابل توصیه به جوامع دیگر نیستند (نظری، 1387: 29).
بهتازگی نیز نشانههایی از رئالیسم انتقادی در ادبیات اقتصادی ایران با استفاده از نظریات جان سرل و هستیشناسی اجتماعی در آثار درودیان و سبحانی و یزدانپناه به چشم میخورد (سبحانی و درودیان، 1394: 113؛ یزدانپناه، 1396)؛ ولی هیچکدام از این منابع، سیر تأثیر جریان فراتجربی را در علم اقتصاد پی نگرفتهاند.
حکمت عملی اقتصاد اسلامی اگرچه با تأثر از مبانی حکمای اسلامی و نظریه اعتباریات، نسبت به نهادهای اجتماعی و تأثیر مسائل قومی و فرهنگی بر روابط اقتصادی بیتوجه نیست، درعینحال معتقد به وجود برخی قوانین جهانشمول در اقتصاد است.