چکیده:
تفکر ملکم خان بر آمده از اصولی بود که بر آن اساس اشاعه مدنیت غربی در سراسر جهان نه تنها امری است محتوم تاریخ بلکه، این تحول از شرایط تکامل هیأت اجتماع و موجب خوشبختی و سعادت آدمی است. بنابراین شرط فرزانگی و خردمندی از دیدگاه وی آن است که آیین تمدن اروپایی را از جان و دل بپذیریم و جهت فکری خود را از سیر تکامل تاریخ و روح زمان دمساز کنیم. بدین جهت وی خواهان اصلاحات اساسی در دستگاه دیوان حکومت با کمک علم و اصول غربی است که آن را پیش شرط سایر تحولات می داند. در در برابر اسلام گرایان، روشنفکران غرب گرا، قرار داشتند، آنان سخت شیفته و دل باخته غرب و ارزش های غربی ، قانون و حکومت غربی، جدایی دین از سیاست.... بودند. این جریان که طیف گشترده ای را تشکیل می داد، با مقایسه و سنجش ایران- غرب چنین می پنداشتند که سعادت ایران و ایرانی در غربی شدن تمام عیار است. افرادی مثل میرزا ملکم خان که به گونه ای مستقیم و غیر مستقیم با اسلام ناسازگاری داشتند و معتقد بودند از سرتا پا باید فرنگی شد.
خلاصه ماشینی:
ملکم برای تحقق اندیشه های خود درباره اخذ تمدن غرب ، هم در جنبه سخت افزاری و هم نرم افزاری بـه دلیـل آن که معتقد بود ایران نه آدم دارد و نه کار خانه آدم سازی که بتواند رأسا مباشر اجرای نقشه پیشرفت شود، به دولت مردان آن روزگار خود پیشنهادهای زیر را ارائه داد: ١-ورود مستشاران خارجی؛ ٢-فرستادن دانشجو به خارج ؛ 6 ٣-واگذاری امتیازها به کمپانیهای خارجی؛ پیشنهاد نخست در طول استیلای مشروطه غربی در ایران ؛ یعنی در اواخر دوره قاجارو تمام مـدت سلطنت پهلوی در قالب «مستشاران خارجی» عملی شد و آنان در تمام عرصـه های کشـور بـه ویـژه سیاست ، اقتصاد و امور نظامی حضوری قدرتمندانه داشتند؛ حضوری که نه تنها بـه ترقـی و پیشـرفت این کشور نیانجامید بلکه منافع غرب را تأمین میکند.
١٦ ملکم خان به عنوان یک متفکر لیبرال دموکرات که حتی بر اندیشه های اصـلاح گران کشورهای اسلامی و علمای جهان اسلام تأثیر گذارد، جزء نخستین کسانی بود که به ضعف های اساسی کشور در رویارویی با غرب اشاره نمود و بر لزوم مدرن شدن تأکید ورزید او همچون بسیاری از روشنفکران معاصر خود، وجود استبداد را مهمترین مانع بر سر اصلاحات و ترقی دانسته و تمام تـلاش هایش را صرف محو استبداد نمود؛ به گونه ای که علاج گـذار از انحطـاط و عقـب مانـدگی ایـران و دستیابی به استقلال ، برابری و پیشرفت را تنها مشروط به تبدیل سلطنت فردی بـه مشـروطه قـانونی میدانست امری که با تحقق انقلاب مشروطه ، گام نخست خود را برداشت .