چکیده:
تاریخ بیهقی از متون مهم نثر فارسی است که در قرن پنجم هجری بوسیله ابوالفضل بیهقی» دبیر
دستگاه و بر اساس نامهها و اسناد رسمی دربار و یادداشتهای نویسنده» نگاشته شد.
نویسنده که فنون دبیری و نویسندگی را از جوانی زیر نظر بونصرمشکان» وزیر دیوان رسائل
غزنویان» فراگرفت» به پشتوانه قریحه و ذوق شخصی, مطالعه و کتابت» چنان مهارت یافت که
ریاست دیوان رسائل را بعد از مرگ استادش به او واگذار کردند. کتابش که تنها بخشی از آن در
دست ترکیبی از تاریخ و ادبیات است. وی حوادث و رویدادهای عصر غزنئویان را با مهارت
و بیانی شعرگونه بدور از هرگونه جانبداری و حب و بغض به رشتة سخن پارسی کشید. بیهقی در
عصری قلم میزد که تنگنظریها و تعصّبات دینی و فرقهای به اوج رسیده و در درباری کتابت می -
کرد که انحطاط سستی اخلاق» ناایمنی و بیایمانی بالا گرفته و وسوسة قدرت و ثروت. درباریان را
به جان هم انداختهبود. با این حالء او بدور از این ناهنجاریهای زمانه» اثری خلق کرد که آیینهای
است در برابر روزگار. بدون این که ایدئولوژیهای حاکم بر عصرش او را بیالاید. لایههای آشکار و
پنهان این ایدئولوزیهاء شریعت و اخلاقیات درباریان را با استادی تمام به تصویر کشید. این
پژوهش, به انعکاسی از این لایهها میپردازد.
خلاصه ماشینی:
اگر بیهقی مینویسد که «پس از این عصر مردمان دیگر عصرها، با آن رجوع کنند و بدانند» (بیهقی، 1390: 128) بدان دلیل است که گذشتهها معلم و راهنمای آینده است و چنان که سارتر میگوید: «که آفرینش ادبی به کمال نمیرسد مگر در خواندن، حال که هنرمند باید کار تکمیل آنچه را که آغاز کردهاست به دیگری واگذارد، حال که فقط از خلال شعور و آگاهی خواننده است که نویسنده میتواند خود را نسبت به اثرش مهم و اصلی ببیند، پس هر اثر ادبی در حکم دعوتی است، نوشتن دعوتی است از خواننده تا چیزی را که من از طریق زبان به آشکار کردنش همت گماشتهام هستی عینی ببخشد.
نکته مهم دیگری که قابل تأکید است این است که بیهقی «در ضمن بسیاری از حادثهها، زبان به پندهای عبرتآمیز و نکوهش خویهای زشت و ناپسند میگشاید و با یاد کردن مثلها و برخی بیتها، صفتها و خویهای نیک انسانی و بشردوستی را میستاید» (پروین گنابادی، 1374، 104) این کار یعنی ستایش فضایل و نکوهش رذایل «به کتاب تاریخی او امتیاز اخلاقی خاصی بخشیدهاست که نظیر آن در کمتر کتاب تاریخی دیدهمیشود» (فرزام، 1374، 396) در آن روزگاری که «انحطاط، سستی اخلاق، ناایمنی و بیایمانی، همه دیوانیان و سران مملکت را بر آن داشته که جز خود و نفع خود چیزی نبینند، نه سرنوشت ملت مطرح است و نه آینده ملک» (اسلامیندوشن، 1374، 1374، 7) بیهقی زیرکانه و با هوشمندی تمام به خواننده، اخلاق میآموزد «اخلاق که آن را اصلاح و ویراستن قوای سهگانۀ تفکر، شهوت و غضب میدانند، رعایت فضایل و ستردن رذایل است» (عقلایی، 1386، 65)؛ بنابراین تاریخ بیهقی»، کتابی اخلاقی است که خواندن و تأمل در مطالب آن برای هر فرهیختهای ضروری است.