چکیده:
وقتی افراد گرد هم جمع میشوند، فکر میکنند که قابلیت انجام چه کارهایی را دارند. اتحاد صمیمانه بین مراد و مرید در عرفان و چند نفر در سیاست، قدرتی به وجود میآورد که قادر است تفاوتها را مدیریت کند و آن را سازنده گرداند؛ بنابرین در داخل قطرهای که موج نیست در جمع قطرات، موج، کشتی و کوسه پیدا میشود و چگونگی این اتحادها و نکات اشتراک و افتراق آن ها (عرفان و سیاست) موضوع این مقاله است و از همه مهمتر، قدرت شعر که حامل بار معنایی عرفان و سیاست است و در تقابل قدرت و عشق، شعر دست به هنرنمایی میزند و مانند داوری مسلط گاه موجب غلبۀ عرفان بر سیاست و گاهی سیاست موجب نابودی عرفان و عشق میشود و آثار ادب فارسی مانند قهرمانی این نکات افتراق و اشتراک را تلخ و شیرین میسازد؛ عرفان و سیاست با اشتراکات خود مدینۀ فاضله و با اختلافات خود باعث تغییرات فرد و جامعه میشوند. این مقاله بخش بسیار کوچکی از این عرصه را به تصویر میکشد و از ذهن ناچیز نگارنده به قدرت عرفان و سیاست در آثار ادب فارسی میپردازد. بر طبق این پژوهش عشق و سیاست در ویژگیهای؛ رهبری، اتحاد و تعالی فرد و جامعه، همگرایی اجتماعی، تمایل به خشونت و... دارای اشتراک بوده اما در مواردی چون؛ عقلگرایی، دلدادگی، مادیت وزور، معنویت، نرمی و انعطاف و قاطعیت اختلاف دارند و پرداختن آثار منثور و منظوم ادب فارسی به مقوله عرفان وسیاست نیاز به چندین کتاب جداگانه دارد.
Upon getting together¡ people think about what kind of abilities they have to apply. The intimate union made between the purpose to do something and the follower as exists in mysticism plus the ones available in politics brings about that kind of power that would be able to manage the differences and make it something productive. Therefore¡ there is no wave out of some drops; rather¡ it is found within the accumulation of drops¡ even sharks and ships. Thus¡ how the unions are made and their contrast and comparison¡ namely mysticism and politics¡ is the title of the paper. Above all¡ the power of poetry bearing the burden of mysticism and politics meaning¡ and upon the conflict between power and love¡ poetry makes an artistic work and just like a dexterous judge¡ it may sometimes make mysticism overcome politics while some other times politics ruins love and mysticism as for which Persian literary works make these kinds of comparisons and contrasts turn out to look bitter and sweet just like a hero. Mysticism and politics create utopia through their comparisons and bring about changes for individuals and society through their contrasts. This paper depicts a small portion of the above arena via dealing with the power of politics and mysticism existing in Persian literary works. Accordingly¡ love and politics have common features in leadership¡ solidarity¡ and individual and social sublimity¡ social convergence¡ inclination toward violence¡ and so on¡ whereas in cases including rationality¡ affection¡ materialism and forcefulness¡ spirituality¡ flexibility and smoothness¡ and decisiveness¡ they have contrasts so that to deal with poetry and prose works concerning mysticism and politics in Persian literature requires various separate books respectively
خلاصه ماشینی:
در عالم عرفان راه عشق از پر خطرترین راههاست و عاشق دایم از جور و جفای معشوق مینالد، اما این جفا وخشونت خود خواستهای است که گاه برای معشوق لذتبخش نیز هست و متفاوت از خشونت در سیاست است مولوی میگوید: نی حدیث راه پرخون میکنـد قصههای عشق مجنون میکند عشـــق از اول چرا خونی بـود؟ تا گریــزد آن که بــــیرونی بود (مولوی، 1375، ج 3: 533) او به عکس شمعهای آتشی است مینماید آتش و جمله خوشی است (همان، بخش 188رسیدن عاشق به معشوق) در دیدگاه حافظ نیز عشق در همان بدو پیدایش خشونت خود را نشان داده و همه عالم را آتش زده است: در ازل پرتو حسنات ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (حافظ، 1371: 206) به نظر حافظ، راه عشق دارای خطرهای فراوانی است و دشمنان کمین کردهاند تا سالک را از راه باز بدارند اما اگر کسی با شناخت در این راه گاه بردارد میتواند پیروز شود: راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد (همان: 174) اما با همه اینها، نوع خشونت سیاسی با خشونت عشق متفاوت است.
از سویی ویژگی عاشق این است که باید خود را ندید بگیرد و تنها به خواست معشوق فکر کند و تنها هدفش وصال او باشد و در اینجا در باب عشق عرفانی مسئله وحدتوجود مطرح شد که گفتیم همه کائنات از بحر وحدت الهی به وجود آمدهاند و انسان نیز غرق همین دریاست.