چکیده:
عماء در برگیرنده تمامی اشکال هستی است، همچون ملائک مقرب، انواع و گونههای افراد؛ پس این ظهور اولیه تمامی عالم را در برمیگیرد. بدین ترتیب عماء را می توان وجود منبسط انگاشت که تمامی عالم را از جبروت تا ناسوت همچون یک واحدِ مشتمل و کُلگرا در برمیگیرد. عماء همچون نَفَس رحمانی حق، که وابسته و همبسته به خود اوست،[1] در دو سطح می تواند به کار گرفته شود: یکی به عنوان وجود منبسط یعنی یک واحد کُل گرا که از جبروت تا ناسوت را دربردارد و دیگر اینکه در سطحی بالاتر از ملکوت یعنی به قولی احدیت و یا واحدیت. به همین دلیل است که عدهای آن را به احدیت و عدهای آن را به واحدیت نسبــت دادهاند. البته به این دلیل است که عماء چون به ابر نازک تعبیر شده است؛ بعضی آن را مقام احدیت گفتهاند، زیرا مقام احدیت در حجاب عزّت و سماء رفعت است؛ و بعضی آن را مقام واحدیت گفتهاند؛ زیرا مقام واحدیت واسطه بین سماء اطلاق و ارض تقیید است، همانطوری که ابر واسطه بین سماء و ارض است.
AMa’includes all forms of life, such as proximate angels, types and kinds of people, so it takes the appearance of the whole world. AMa’ so Voujod_al_monbaset thatall of the Gabarout to the Nasoot as a holistic unit and covers included. AMa’ such as the right to Nafas al-Rahmani, depending on his own, can be used at two levels: An expansive as the one kolgera which includes of the Gabarou to the Nasoot, and that the higher level of the Malakout that the promise Ahadyat or Vahedyat.
That is whysome people it Ahadyat and some have attributed it to Vahedyat.
Itis for this reason that AMa’ interpreted as a thin cloud, some Ahadyat officials have said it, because as Ahadyat the veil of dignity and sublimity Sama, and some Vahedyat officials have said it, because as an intermediary between Sama refers Vahedyat and Tqyyd arz, as the cloud is the intermediary between Sama and Arz.
خلاصه ماشینی:
جمله یک نورند، اما رنگهای مختلـف اختلافــی در میــان ایــن و آن انداختــه (عراقی،١٣٨٤، ص٧١) این وجود واحد در مقام فعل ، عین ماهیات مختلف است که ساری در تمام ماهیات اسـت و چون وحدت حقیقت وجود، وحدت اطلاقی و انبساطی و بـه طـور کلـی وحـدت حقیقـی میباشد، منافات با کثرت حقیقی ندارد.
(قونـوی،ص ٣٦٩و٣٧٠) نفـس رحمانی از حیث ظهور صورتش اعتبار میشود نه از حیث روح و حقیقتش که عبارت از جمع احدی ذاتی در تعین اول و حقیقت الحقایق است ، و نیز از این حیث که در آن تشـبیه مراعـات شده، به اسمی از اسما که بدان شباهت دارد نیز نامیده شده است ؛ از جمله برای نفس نیـز بـه واسطه اعتبار حصول اولین مرتبه از غلظت و ستبری تعینی در آن، ضباب[٢] حاضر میشود، و این اسم (ضباب) بر آن درست است ؛ زیرا این تشبیهی است که در آن مراعات اسـم "عمـاء" شده است ، و ازخواص آن این که حکم نسـبت ربیـت اجمـالی کلـی در: "کنـت کنـزا مخفیـا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق " به آن اشاره میکند که در ذات خود- به واسطه کلی بودن و پنهانیش - قابل ادراک نیست و در "عماء" و تجلی سـاری، منطـوی و پیچیـده شـده اسـت و تعینش به حسب ربوبیت هر اسمی از اسمای الهی از "عماء" ماننـد تعـین اسـما از آن اسـت .
در حقیقت نفس حق همان وجود عام منبسط اسـت کـه تمام عالم را با سریانش ظاهر کرد.