چکیده:
این مقاله با عنوان «بررسی تطبیقی مضامین عرفانی در مثنوی معنوی و دیوان صائب» به بررسی ، شرح و تحلیل تطبیقی پنج مضمون فنا،وحدت وجود ، اتحاد ، عشق و اخلاص در دو کتاب مثنوی و دیوان صائب می پردازد. نگارنده در آغاز هر مضمون تعریفی عرفانی از آن مضمون ارائه کرده و سپس به بررسی تطبیقی آن مضمون در مثنوی و دیوان صائب پرداخته است.از آن جا که دیوان صائب تبریزی متضمن حکایتی نیست و مضمون ها در قالب تک بیت ارائه شده اند و مثنوی متضمن حکایت است لذا پژوهشگر به جهت انطباق کلِّی سعی کرده که مضامین مثنوی را بدون تکیه بر حکایات آن ها بیاورد.البته جهان بینی عرفانی مولوی با جهان بینی صائب قابل قیاس نیست زیرا صائب شاعر است و مولوی عارف ؛ با این حال در اشعار صائب جلوه های حکمت و عرفان دیده می شود که آن هم بی شک متأثر از عرفایی چون مولوی و حافظ می باشد. در این پژوهش برآنیم تا به بررسی مضامین مشترک در مثنوی و دیوان صائب بپردازیم.
This article titled by "Comparative study on mystical themes in Masnavi and Saebs' Divan "is review with detailed comparative analysis of the fivethemes such as: oneness, unity, perdition, love and devotion in these two books. At beginning writer try to give a mystical definition for each theme, then, studying mentioned contentsin theMasnavi andSaebs' Divan comparatively. Since the Saebs' Divan has not quoted anecdotes and themes are presented in the form of single bits, whileMasnavi is full story; so researcher has tried to generally accommodate the Masnavicontent without relying on anecdotes.Surly the mystic Rumi's worldview is not comparable with Saebs' worldview because Saeb is poet and Rumi is mystic. However, in poetry of Saeb can be seen wisdom and mysticism that it is undoubtedly influenced by Rumi and Hafiz. The aim of this study is to examine common themes in the Masnavi and the Saebs' Divan.
خلاصه ماشینی:
» فنا در اين باب عبارت است از مضمحل و مستهلک و متلاشي شدن غير حق ، از روي علمبه اينکه بنـده بدانـد حـق تعالي عين وجود من حيث هو وجود است ، و در نتيجه ماعداي او عدم مطلق اسـت آنگـاه از روي جحد و انکاريعني آنچه را دانسته بود ببيند، و در نتيجه ي آن وجود غيـر حـق تعـالي را انکار کند ، چون حق را عين کل شهود کرده استو سپس از روي حق ؛ يعنـي از روي وجـود و تحقق ، به اينکه حقيقت حق را بالحق وجدان کند ، و اين هنگامياست کـه رسـم او بـه کلـي فاني ميشود.
همچنين انسان عالم اصغر است و آن چه در عالم اکبريافت مـيشـود، در درون وي هم هست : خردراديدن به چشم کم نشان احولي اسـت پيش ارباب بصيرت قطره و دريايکي است (ج٢، غزل ١١٩٣) صائب طبق عقيدهي وحدت وجود عرفا، خداوند را تنها موجود و وجود حقيقي در جهـان هستي ميداند که بايک اراده و تجلي همه ي موجودات را پديد آورده است و در اين خصوص ميگويد: چشم حق بين رانگردد کثرتازوحدت حجاب نه صدف را گوهريکدانـه مـييـابيم مـا (ج١، غزل ٢٦٢) يکي ديگر از نگرشهاي وحدت وجودي صائب ، باور او به عالم يکرنگي و صافي است ، او ميگويد: نژاد و گوهر ما از درياييکرنگي و عالم معني و وحدت بوده است که بـه اجبـار بـر اين جهان خاکي هبوط کرده است .