چکیده:
ادبیّات هر ملّتی از مؤلّفههایی شکل میگیرد که در واقع بهترین گزینه و شاخص برای آشنایی با نگرش و جهانبینی آن ملّت است. وقتی سخن از بازگویی بنیانهای فکری یک ملّت در پهنه ادبیّات به میان میآید، ادب پایداری سهم بزرگی در وانمایی رویکردها و موضعگیری آن ملّت، در حفظ و اعتلای هویّت خویش در برابر هرگونه تهاجم و تهدید داشته و شاعر پایداری از طریق این آبشخور، با بیان رشادتها و استقامت آن مردم، دغدغهها و باورداشتهای آن ملّت را انتقال میدهد. از مهمترین بنمایههای ادب پایداری، شهادتطلبی، دعوت به مبارزه و ایستادگی در برابر دشمن متجاوز، صلحطلبی و ... است. قیصر امینپور که در بحبوحه جنگ تحمیلی، با گسترش آثار خود در افق ادب پایداری، بهترین اشعار پایداری را، به ادبیّات فارسی افزود، مضامینی را مطرح ساخت که منبعی بسزا برای آگاهی از نمادها و نمودهای این سبک فخیم به شمار میآیند. نگارنده در این جستار در پی پاسخ به این سوال بوده که رویکرد قیصر امینپور به ادبیّات پایداری چگونه بوده و کدام مؤلّفهها و مضامین ادب پایداری در اشعار وی انعکاس داشته است. یکی از این جلوهها، پایداری در برابر دشمن بعثی است که شاعر به مقاومت در برابر آن، بسیار تأکید دارد. وی با ترسیم دلاوریهای رزمندگان اسلام و تهییج روحیه شهادتطلبی در آنان، حماسهای معنوی را رقم میزند که حاوی عمیقترین بینشها و آمال انقلابی میباشد.
خلاصه ماشینی:
به علاوه، وی به عنوان شاعری متعهّد، با تکیه بر دین و ارزشهای انقلابی، خواهان برانگیختن شور مقاومت و پایداری در میان ملّت خویش است: ای خصم مرا سر، سرِ جنگ است هنوز در چله خشم من خدنگ است هنوز در ترکش اگر نمانده باشد تیری زنهار، مرا ناخن و چنگ است هنوز (امینپور، 1363: 59) وی با سرافرازی به تحقیر و تهدید دشمن می پردازد و او را تهدید به نابودی می کند: از گوشه چشم یک نظر اندازیم در خرمن دشمنان شرر اندازیم یا خصم، خود از دست سپر اندازد یا ما ز تنش دست و سپر اندازیم (همان: 62) ملّت آزاده و سربلند ایران، با ایمان راسخ خویش در برابر سختترین حملات و ددمنشانهترین کارهای دشمن غدّار مقاومت میکردند و قیصر اینگونه به ترسیم قدرتنماییها و افتخارآفرینی آنان میپردازد: گرده باده، زین من، کینه خصم دین من سینه آهنین من، فکر سپر نمیکند (همان: 399) شاعر با شوری بیکرانه، از دلاوریها و حماسهسازیهای رزمندگان اسلام، در برابر دشمن یاد میکند و گاه از زبانی نمادین بهره میگیرد: تیغ مردان خورشید در مشت کورسوی شب تیره را کشت یک زبان زندگی، یک زبان مرگ ذوالفقاری سخنگوی در مشت کوله بر پشت و سجاده در پیش جاده در پیش رو، جاده در پشت مهر پایان مرداب در دست حکم آغاز طوفان در انگشت (همان:354) شهید در فرهنگ اسلامی، شهید جایگاهی بسیار والا و باعظمت دارد و اشعار بسیاری درباره رشادت و فداکاری آنان، در ادبیّات دفاع مقدّس دیده میشود.