خلاصه ماشینی:
کنش و فضا امروزه، علاوه بر رشتهی جغرافیا، علوم انسانی و اجتماعی دیگر از جمله جامعهشناسی، انسانشناسی، فلسفه، مطالعات فرهنگی، زبانشناسی، ادبی و برنامهریزی، به شکل مفهومی و تجربی با «فضامندی» جامعهی انسانی و درک جامعه بر پایهی مفهوم «کنش فضایی» درگیر شدهاند؛ بهطوری که طیفی از دیدگاهها و رویکردهای نظری بسیار متفاوت در این زمینه شکل گرفته است؛ برای نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد: - رویکردهای «پدیدارشناسیـ محور» که در آنها، ارتباطمندی قصدمندی منتج از فضا بهعنوان مکانی از یک فضای جغرافیایی عینی درک میشود و بسط دیدگاههایی همچون «روابط زیستـ نمادی» و «بازیابی مکان» را در پی داشته است (ادوارد کیسی، تیم اینگولد و جف مالپاس).
برای نمونه، ورلن (1997) مفهوم «جغرافیاسازی هرروزه» را مطرح میکند که در آن، برساختهای اجتماعی از فضا، ریشه در کنشهای روزمرۀ ما دارد؛ لوسالت<FootNote No="26" Text="Lussault"/>(2000) طرفدار «فضاهای کنش» است که در آن، مکانیابی و شیوههای متفاوت مقابله با فضا، بهویژه از طریق هنجارها و توانشها صورت میگیرد؛ استوک<FootNote No="27" Text="Stock"/>(2004) ایدهی «کنشورزی مکانها» را بهعنوان عمل سکونتیابی در درون اجتماعاتی با افراد سیال مطرح میکند؛ لیپونر<FootNote No="28" Text="Lippuner"/> (2005) و تریفت (2008) به منظور وارد کردن نظریه کنش به درون جغرافیا، به سمت اندیشه بوردیو تمایل پیدا میکنند که در آن، بدنی بودن و حسها اهمیت پیدا میکند؛ لوسالت و استوک(2010) ایدهی فضامندی کنش را بهعنوان «انجام با فضا» بسط میدهند که در آن، توانشها و تلاشهای فضایی متفاوت در فرایند مقابله با فضا شکل میگیرند؛ ایورتس و همکاران<FootNote No="29" Text="Everts et al.
The Structuration of Spaces Through the Simultaneity of Effect and Perception, European Journal of Social Theory, vol.
Society, action and space: An alternative human geography, London: Routledge.