چکیده:
رستم بزرگترین و محبوبترین شخصیّت حماسههای ایرانی است که تصویری جامع از یک قهرمان ملّی را بهنمایش میگذارد. دایرة حضور او از سترگترین آثار ادبی پارسی همچون شاهنامة فردوسی تا فرهنگ شفاهی عامّة ایرانیان را در بر میگیرد. با اینهمه در منابع پیش از اسلام نامی از رستم نیامده است. تنها در چهار متنِ یادگار زریران، درخت آسوریک، بندهش و تکروایتی با نام کلّیِ داستان سغدی رستم اشارات موجزی دربارة رستم وجود دارد. بندهش مختصراً در دو موضع از او نام بردهاست و از اشارة یادگار زریران و درخت آسوریک هم هیچگونه اطّلاعی دربارة او بهدست نمیآید؛ امّا هرچه منابع عمدتاً دینی-حکومتیِ پیش از اسلام در مواجهه با این شخصیّت مهم اساطیری/تاریخی سکوت کردهاند، در منابع پس از اسلام بهفراوانی از او سخن رفته است؛ بهطوریکه عمدة متون پهلوانیِ پس از اسلام، حول رستم و خاندان رستم شکل گرفتهاند. با وجود انفصال منابع پس از اسلام از منابع پیش از اسلام مربوط به رستم، او محبوبترین و مشهورترین قهرمان ملّی در گسترة ادبیّات فارسی است؛ شخصیّتی که دارای حوزة نفوذ فراگیری در حماسههای ملّی، روایات عامیانه و حتّی ادبیّات عرفانی است. با توجّه به تعارض رستم با مقدّسان آیین زردشت مانند کاووس، گشتاسپ، توس و اسفندیار و همچنین رابطة او با ببر بیان و برخی قراین پنهان در شاهنامه و نیز سایر قراین فرامتنی ارائه شده در این مقاله، فرضیّة سانسور و حذف رستم از متون دینی/حکومتیِ پیش از اسلام به ذهن متبادر میشود. از دیگرسو بهنظر میرسد در انتساب رستم به ضحّاک و زایش اهریمنگونهاش از پهلو، موبدان نقش بسیار پر رنگی داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
اما آنچه مهرداد بهار در علت سکوت منابع دینی مـی گویـد بـه دو دلیـل پـذیرفتنی نیست ؛ نخست اینکه سوای گاتها که برخی از پژوهشگران آن را سرودة خود زردشـت می دانند سایر بخش های اوستا و بالتبع منابع دینی و تاریخی مأخوذ از آن متونی مربـوط به روزگار آغازین دین زردشتی نیستند که به سبب تقدم تـاریخی بـر شخصـیت رسـتم نامی از او نیاورده باشند؛ بلکه کهن ترین بخش اوستا از زمانی ، در حدود نیمة هزارة دوم پیش از میلاد، پدید آمده و تا زمـان ثبـت در روزگـار ساسـانیان دچـار دگرگـونی هـای بسیاری شده است .
نسلی که به سـبب تغذیـه از منـابع فرهنگـی نسـبتا متفـاوت ممکن است به برخی از هنجارها معترض باشد؛ همان گونه که از نظـر سـهراب قـدرت مولد مشروعیت است و نه مولود آن : چو رستـم پـدر باشد و مـن پسـر نبایـــد به گیتـــی یکی تاجــور چو روشن بود روی خورشید وماه ستــــاره چــرا برفرازد کـــلاه ؟ (فردوسی ، ۱۳۸۶، ج ۲، ص ۱۲۷) از مجموعة این نکات شاید بتوان این چنین حدس زد که در ژرف ساخت داستان و یا صحنة تاریخی ، بخشی از خاندان رستم - که شاید بنـابر نسـب مـادری بـا حکـومتی مخالف با حکومت ایران پیوند داشته اند- کوشیده است تا با حمایت افراسـیاب قـدرت مرکزی پادشاهی ایران را تسخیر کند و یا حداقل برای محدودة حکمرانی خود اسـتقلال و یا امتیازاتی کسب کند؛ زیرا اگر انگیزة واقعی سهراب یافتن پـدر باشـد جنـگ قـدری نامعقول است و او می تواند به گونه ای دیگر رستم را بیابد.