چکیده:
توحید ازجمله مباحثی است که از دیرباز در وجوه گوناگون مد نظر متکلمان و حکمای مسلمان
قرار گرفته است. در عرفان نظری، به تفصیل به توحید و جوانب گوناگون ساخت نظری آن
درجهت پیوند با ابعاد عملی توجه شده است. حیدر آملی نیز دراین باره و از زوایای گوناگون، بحث
مذکور بررسی کرده است. در پژوهش حاضر کوشش شده است نظام توحیدی ایشان در طرحی
منسجم ارائه شود و درنهایت، روشن می شود که گرچه ایشان تعریف، تقسیمات و تقریرات توحید
را بر اصولی مترتب، نظام مند و کاملا هم پیوند استوار ساخته است، ولی اولا، تبیین مبانی
گوناگون میان عبارات متعارف فلسفی و تعابیر نهایی عرفانی، متغیر است؛ ثانیا، بر اساس همین
تعابیر و استدلال های متنافر، مبانی توحیدی، دیدگاه های تااندازه ای ناهماهنگ با یکدیگر عرضه
می کنند که درجهت چینش تبیین اقسام توحید، دچار ناهمسازی است. به همین ترتیب بر اساس
مبانی مذکور، تعریف، اقسام و تقریرات توحید نیز به اعمیت و اشتراک لفظی در استدلال ها و
عبارات گرفتارند که نیازمند بازنگری و تبیین یک نظام همساز درونی است.