چکیده:
خاطرهنویسی پایداری در سالهای اخیر مورد توجه بسیاری از نویسندگان قرار گرفته است. یکی از مهمترین دلایل اهمیت خاطرات نبرد هشتساله، تلاش برای درک «کلانروایت» در مجموعة خاطرات شفاهی جنگ بوده است. در روایتهای تاریخیجنگ، معلوم میشود که مجموعهای از چند گفتمان شامل تاریخ شفاهی، تاریخ، جزءنویسی (خرده روایت)، تحلیل و توصیف وضعیت کلان در آنها خلط شده است. یکی از مهمترین دلایل این تنوع نگرش و در نتیجه تکثر نگارش، غلبه یافتن شیوهی روایت خاطره، بدون پژوهش و اسلوب نگارش است. در این پژوهش با رویکرد انتقادی مجموعه خاطرات «هفت ستون» مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. هدف از این پژوهش نشان دادن مهمترین آسیبهای حوزهی خاطره شفاهی و برجستهسازی وجوه مشترک نقصان در دیگر روایتهای خاطرات شفاهی است. برخی از مهمترین آسیبهای نگارش خاطره در قالب چگونگی انتقال روایت جای دارد. این آسیبها مجموعهای درهم تنیده از شیوهی روایت، عناصر روایی و ساختاری اجزاست که در مجموعه خاطرات مذکور و اغلب خاطرات شفاهی وجود دارد.
Writing memories of the Holy Defense has appealed to many authors in recent years. A reason for the significance of the memories of this 8-year warfare has been the effort to grasp the "macro narrative" in the oral memories of the Holy Defense. In the historical narrations of the Holy Defense، it turns out that there exists a mixture of several discourses including oral history، history، micro narrative، analysis and description at a large scale. One of the main reasons for this diversity of views and hence the plurality of writing is the prevalence of narrating memories without carrying out research and conforming to writing styles.
In the present critical study، Memories of Haft Sotoun were analyzed and reviewed، aiming at depicting the most important threats to oral memory and highlighting common defects in other kinds of narrations of oral memories. Some of the most important threats of writing memories lie in the format how narratives are transmitted. They comprise an intertwined set of the narrative style، narrative and structural elements that exist in the memories collection analyzed and in most oral memories.
خلاصه ماشینی:
هدف از این پژوهش نشان دادن مهم ترین آسیب هـای حـوزه ی خـاطره شـفاهی و برجـسته سـازی وجـوه مشترک نقصان در دیگر روایت های خاطرات شفاهی است .
بـا گسترش این نوع نگارش دیگر خبری از توجیه اعمال یک خانـدان ، پادشـاهان و افـراد غالب مثل فرماندهان نبود، بلکه مجموعه ی خاطره های شفاهی افراد بستری مناسب شد تا هویت جمعی نیز شکل بگیرد و مردم خود را در نگارش تاریخ سهیم بدانند.
عنوان نام نما در بعضی از کتاب های خاطره ، نام نویسنده یا راوی به دلیل اهمیـت شخـصیت وی یـا شخصیت اصلی روایت برجسته میشود و به عنوان «نماد» در عنوان کتاب جای میگیرد.
حافظه محوری یا ترکیب مصاحبه و پژوهش ؟ از آسیب های جدی به ساختار روایی خاطره نویسی ، تکیه ی راوی بـه حافظـه ی خـود و مسامحه ی تدوینگر در مستندسازی روایت است .
مخاطـب از خـود خواهد پرسید: چگونه ممکن است نام کسی که یـک بـار بـا راوی برخـورد داشـته ، در حافظه راوی مانده باشد؟ مصاحبه کننده همین نقص را در پرسشی مطرح میکند: چطور بعد این همه سال هنوز اسمهاشون یادتونه ؟ هنوز ارتباط دارین ؟ [راوی]: بله بعدها این دوستی با رفت وآمدهای مکرر تداوم پیدا کرد (٩٨) گاهی شکل گیری روابط علی و معلولی در پیش آگـاهی راوی موجـب شـکل گیـری ابهام در ساخت روایت میگردد.
از ویژگیهای گفتگوی درون متنی توالی روایت در روایت است به گونـه ای کـه ریز روایتی در روایت اصلی جای میگیـرد و مخاطـب خـود را هماننـد راوی و دیگـر شخصیت های آن رویداد خاص حاضر و ناظر در روایت مـییابـد؛ بـه عنـوان مثـال در هفت ستون پاره هایی برجسته از گفتگو وجود دارد که راوی با تکوین شخصیت و تیـپ به صحنه ها جان بخشیده است .