چکیده:
«الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» گفتمانی است متعلق به انقلاب اسلامی در دهه چهارم که درصدد جایگزینی با «گفتمان توسعه» است. اگر زیرساخت مهم گفتمان توسعه «جامعهشناسی سکولار» است، الگوی پیشرفت و نظامسازی اسلامی نیازمند دانشی اصیل ملهم از منابع و روش شیعی در موضوعشناسی اجتماعی است که البته، تأخیر و نیز موانعی جهت تحقق آن در شرایط فعلی به چشم میخورد. مقاله با این نگاه در سه بخش کلی، لوازم و مفردات و ماهیت جامعهشناسی مطلوب را بیان کرده و سپس در گذری بر تاریخ اجتماعی ایران ظرفیت شناخت و تبیین روابط اجتماعی از منظر عالمان دین، بررسی و در نهایت، موانعی که رفع آنها (در عین توانمندیهای متنی و منبعی) برای تأسیس جامعهشناسی از نوعی دیگر، لازم است معرفی و شرح شدهاند.
“The Islamic-Iranian progression pattern” is a discourse belonging to the forth decade of the Islamic Revolution which seeks to replace “the developmental discourse”. Ifthe major infrastructure of the developmental discourse is “secular sociology”, a progression pattern and Islamic systematization requires an authentic knowledge inspired by Shiite Contents (Texts)and methods in social Issue study, some obstacles and delays are expectedbefore its fulfillment in the current conditions. This article explains the necessities and characteristics and the essence of the Shiite sociology in three main parts. Next, in a review of Iran’s social history, it will investigate religious scholars’ perspectives on the capacity to understand and explain social relations. Finally, some obstacles which must be removed in order to establish another type of sociology are introduced and explained.
خلاصه ماشینی:
برای مثال، پدیدهها و آسیبهایی اجتماعی چون اخلاق منافقانه، یا بنبست ارتباطی و استبداد در خانه شاید پیامد درکی متورم از امر سیاسی در بیرون از خانه باشد؛ چرا همیشه دولت مستقر در چشم ایرانیان کم لیاقت و کم صداقت است، مردم بهسادگی علیه دولتمردان بدگویی میکنند، لطیفهها و ضربالمثلهای فولکلور و شبهمدرن مردم نسبت به اقوام واقعا نسبتگرایانه است و ایشان به لحاظ ارزشی همدیگر را سرکوب میکنند؟ پیشداوریهای ما علیه یکدیگر، استعداد تفرقه و شکست در تعاملات و همکاریها و کار جمعی چقدر و چگونه تبیین میشود؟ چرا حتی یکدهم کسانی که به دولت یازدهم رأی دادند، درخواست انصراف آنها از دریافت یارانه را اجابت نکردند؟ این پرسشها همواره در جامعهشناسی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی ایران بیپاسخ مانده است.
نص دینی و فلسفه (تفکیک)، عرفان و فلسفه (متصوفه) یا ایضاحات و استیضاحهای مفهومی نیست، بلکه با نگاهی کلگرا به علوم اسلامی و تأکید بر دانش و روش فقه- بهمثابه خط مقدم کارشناسی و حل مسئله عمومی در اجتماعات شیعی- به این پرسش میپردازد که اولا برای تبیین الگوی اداره جامعه و تغییرات اجتماعی (توسعه یا پیشرفت) چه نیازی به جامعهشناسی (باالمعنی الاعم) است.
اساسا از نتایج بحران علوم انسانی در سده بیستم فروریختن دیواری بود که کانت بین دو حوزه حکمت نظری و عملی یا دیانت و معرفت کشیده بود (کچویان و ضمیری، 1384: 41)؛ و با توجه به این شرایط دیگر نمیتوان و نباید تنها پارادایم حاکم بر معرفت علمی را، تجربهگرایی و خلوص عقلی آن دانست و از اینرو، سخن از علم اسلامی و در بحث ما جامعهشناسی و نظریه اسلامی یا شیعی جامعه ممکن میشود.