چکیده:
«خیال» و «تخیل» جوهرۀ اصلی هنر و ادبیات هستند؛ از وهم گرفته تا رؤیا و الهام و مراتب قدسی، از دورۀ یونان باستان تا فلسفه و عرفان اسلامی، همه با خیال و تخیل پیوند دارند. این دو واژه اگرچه نزدیکاند، تعاریف متفاوتی دارند. توجه به خیال در عرفان اسلامی قرنهای چهارم تا ششم هجری و حتی پس از آن، جایگاهی ویژه داشت؛ بهطوریکه سهروردی در قرن پنجم عالم مثالی خیال را تعریف کرده است. اما در همین دورۀ زمانی، یعنی دورۀ قرون وسطی، در غرب خیال و تخیل معادل وهم و خرافات و جنون انگاشته میشد. رویکردهای اخیر غربیها به معارف شرق و بهویژه نظریههای عرفان شرقی و اسلامی، تأثیرات شگفتانگیزی بر دانش غربی، بهویژه در حوزۀ علوم انسانی، برجای گذاشت. در این دوره، شرقشناسانی چون هانری کربن و گاستون باشلار، با بهرهگیری از معارف شرق، تغییراتی جدی در رویکرد نسبت به تخیل و شیوههای نقد ادبی بهوجود آوردند و درنهایت ژیلبر دوران توانست با بهرهگیری از تعالیم شرقی و نیز روش متقدمان خود، به بررسی انسانشناسانۀ ساختارهای تخیل و دستهبندی صورتهای تخیلی بپردازد. در این پژوهش که به روش کتابخانهای انجام شده است، علاوهبر تعریف و تبیین دو واژۀ متشابه خیال و تخیل، به بررسی نظریههای شرقی و غربی که منشأهای اصلی نظریۀ ژیلبر دوران بودهاند، پرداخته شده است و درنهایت، تأثیرپذیری جریان تخیلشناسی و نقد تخیلی معاصر غربی و بهویژه ژیلبر دوران از معارف اندیشمندان مسلمان قرون وسطی نشان داده شده است.
خلاصه ماشینی:
تخیل به واسـطۀ ارتباط با عالم بالا یا همان عالم مثل که افلاطون مطرح کرده است ، درپی کمـال مـی رود و تـلاش می کند آنچه را که می تواند از عالم بالا دریافت کند در این عالم پیاده نماید؛ بنابراین ، جهان تخیل - که سهروردی ، فیلسوف و عارف قرن پنجم هجری ، آن را عالمی از جنس مثالی می داند و از آن با عنوان اقلیم هشتم یاد می کند - جهانی است با درجۀ کمـال بـالاتر کـه محـدودیت هـا و نقـایص جهان ما را ندارد و از محدودیت های زمانی و مکانی ما رهاست ؛ جهان الهام ، نـوآوری و خلـق ، یـا نسخۀ پیش نویس جهان فیزیکی ما که تنها راه ارتباط با آن نیز ذهن و تخیـل ماسـت .
اما در این میان ، اثری جامع به چشم نمی خورد که بتواند خط سیر موضوع مهم خیال و تخیل را از دورة فلسفۀ یونانی تا عرفـان اسلامی و سپس نظریه های تخیل شناختی و نقد تخیلی دوران اخیر در غرب و شرق پیگیری نمایـد و چگونگی پیوند و احیانا تأثیرپذیری آنان از یکدیگر را نشان دهد؛ بنابراین در این نوشته تلاش بر این است که نه تنها شکل گیری که تحول این مفهوم در فرازونشـیب هـای تـاریخ ، چگـونگی تـأثیر آموزه ها و نظریه های عرفان اسلامی بر اندیشه های غربی قرون اخیر و به ویژه نظریۀ ژیلبـر دوران بـه عنوان نقطۀ عطفی در سیر تخیل شناسی مورد مطالعه قرار گیرد؛ بنـابراین ، ایـن مقالـه در سـه بخـش یونان باستان ، اندیشمندان مسلمان معاصر قرون وسطی و غـرب معاصـر (بـه ویـژه بعـد از رمانتیسـم ) بررسی شده است .