چکیده:
عصر حاضر، آیا عصر بازگشت به دین است؟ آیا رواج سخنگفتن از معنویت، حکایت از چرخشی به سمت دینداری دارد؟ چرا امروزه معنویت که در جهان سنت در چارچوب دین فهمیده میشد، فارغ از دین هم قابل تصور است و حتی برای برخی، معنویت منهای دین، مترقیانهتر نیز جلوه میکند؟ مسئلهی محوری در مقاله حاضر این است که چه عوامل و زمینههایی در عصر حاضر باعث شده است چرخشی از دین به سمت «معنویت» انجام گیرد و دینداری چه دلالتهایی دارد که فهم انسان جدید از آن دلالتها گریخته و برای نامیدن دغدغههای تعالیجویانه خود به واژه معنویت روی آورده است؟ به عبارت دیگر سؤال اصلی مقاله این است که اولاً، چه زمینههایی (بهویژه زمینههای اجتماعی و فرهنگی) باعث شده است که برخی معنویت را بدون دین بخواهند و در صدد داشتن معنویتی فارغ از دین برآیند. ثانیاً، معنویت در این چرخش جدید دینداری، چه ویژگیهایی مییابد. این مقاله با کمکگیری از نظریههایی در حوزه جامعهشناسی دین و فرهنگ از جمله نظریه انفسیگرایی، خودابرازگرایی، پسامادهگرایی و نظریه خودشیفتگی فرهنگی سعی خواهد کرد عمده عوامل و زمینههای پیدایش معنویت فارغ از دین را شناسایی کند و با تحلیل نظریهها نشان دهد که چگونه با تأکید بسیار زیاد بر نفس انسان در فرآیند معنویتیابی، دین وارد مرحلهای جدید میشود و تحت نام معنویت، به جای دینداری نهادینه و وحیمحور، نوعی دینداری شخصی و خودمحور مقبولیت مییابد.
Do we live the age of turning to religion? Is the popularity of spirituality means a turn to religiosity? While spirituality has been traditionally defined as part of religion, it is currently imagined apart from religion so that spirituality minus religion is thought to be more fashionable. The main problem of this study is what factors in our age has led to a kind of turn from religion to spirituality? What are the meanings of religiosity from which modern human is fleeing in a way that he names all his elevating concerns as spirituality? In other words, the main question of this paper is what grounds (esp. sociocultural) has made some seek spirituality without religion? Secondly, what are the characteristics of spirituality in the current turn of religion? Weuse some theories of sociology of religion and culture- including subjectivism, self-assertivism, post-materialism, and the theory of cultural narcissism- to figure out some major reasons of the emergence of non-religious spirituality; Through the analysis of the theories, we try to know how much emphasis on human soul in the process of spirituality-seeking makes religion enter a new phase in which under the name of spirituality, a kind of individual and selfish religiosity becomes popular, instead of the known revelation-oriented religiosity.
خلاصه ماشینی:
پس در این گفتمان؛ یعنی گفتمان دینداری پستمدرن، هرچه که سفت و سخت میشد، فرو میریخت؛ حتی نسخههای بدیل معنویت (نهضتهای نوپدید دینی و جریان عصر جدید) نیزکه در همین گفتمان (البته در دوره آشفتگی گفتمانی و نه در زمان استقرار گفتمان) شکل گرفته بودند تا جایی با اقبال عموم مواجه شدند که روحیه کلی فرهنگ پستمدرن یعنی عدم انقیاد و پرهیز از ثبات را رعایت میکردند اما با بروز نشانه هایی چون ساختار و نهاد رسمی و مطالبه سرسپردگی به هنجارهای بیرونی از رونق افتادند و یا با بدبینی نگریسته شدند.
البته هرچند ممکن است نظریههای مذکور از دیدگاه معنویتگرایان فروکاهشی باشند<FootNote No="84" Text=" زیرا این نظریه ها صرفا پیدایش معنویت جدید را در نتیجه تحولات اجتماعی و فرهنگی جوامع و تأثیر آن بر سبک دینداری میدانند.
<H1>تغییر در الگوی معنویتورزی</H1> نگرش معنویتگرایان به دین و معنویت و مؤلفههای اصلی آن و همچنین الگو و سبک معنویتورزی آنها یعنی سرمشق و شیوههایی که برای پیادهسازی ایدههای خود به کار میگیرند و همچنین نحوه ارتباطی که بین خدا، انسان و هستی / طبیعت برقرار میکنند، هم متأثر از مبانی نظری این جریان و هم متاثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر حاضر است.