چکیده:
میشل فوکو، از اندیشمندان بسیار تأثیرگذار معاصر در جهان بود. او نقدهایی جدی به اندیشمندان پیش از خود مطرح کرد و از بسیاری از آنها نیز تأثیر پذیرفت. این مقاله در پی بررسی مبانی معرفتی دیرینهشناسی او با کنکاش در کلیدواژههای اصلی و مرتبط اندیشۀ او با این موضوع است. برای دستیابی به این هدف، پس از ارائۀ نمایی کلی از فوکوی ساختارگرا و بررسی مفاهیمی همچون دیرینهشناسی، اپیستمه و گفتمان به این پرسشها پاسخ داده میشود: تعریف فوکو از حقیقت چه بود؟ برای دستیابی به حقیقت چه راهی را برگزید؟ آیا فوکو نسبیگرا بود؟ فوکو در چه ساحتی نسبیگرا بود و مبنای نسبیگرایی او چه بود؟ در پاسخ به این پرسشها میتوان گفت دیرینهشناسی فوکو، در باب صدق، انسجامگراست. نظریۀ انسجام، تعریف حقیقت را منوط به انسجام گزاره و دانش مدنظر با مجموعهای از گزارهها میداند. فوکو، معتقد است باید حقیقتهای گوناگون و مدفونشده در تاریخ را با روشی دیرینهشناسانه شناسایی کرد. فوکو، از انواع نسبیگرایی، نسبیگرایی هستیشناسانه و شناختشناسانه را برگزید. او در دیرینهشناسی با لیدواژههایی چون اپیستمه و گفتمان، قدم در نسبیگرایی معرفتشناختی بیپایانی نهاد که در این نوشته بهتفصیل نقدهایی که به آن وارد شده است ذکر خواهد شد.
Michel Foucault has been an influential contemporary thinker. He made some serious criticisms on his predecessors and was influenced by some others too. Here we intend to study epistemological foundations of his paleontology in terms of a survey of his major key words related to this subject. Therefore, after we present a general scheme of structuralist Foucault and examine concepts such as paleontology, episteme, and discourse, we answer the following questions: how did Foucault define reality? How should one achieve it? Was Foucault a relativist? If yes, in what respect was he a relativist? What was the basis of his relativism? As an answer to these questions, one could say his paleontology was cohesive in the field of truth. The Theory of Truth Coherence bounds reality to the coherence of proposition and the given knowledge with a set of propositions. Foucault believes various realities buried across history must be discovered by a paleontological approach. Of different types of relativism, he chose ontological and epistemological ones. Through paleontological key words such as episteme and discourse, he started an endless path of epistemological relativism, whose criticisms would be discussed here in detail.
خلاصه ماشینی:
برای مشخصترشدن رابطۀ علم و دیرینهشناسی باید این نکته را درنظر گرفت که ممکن است علم، موضوع تحلیل و شکل بیان و مفاهیم خاص خود را داشته باشد؛ اما درهرحال در درون یک صورتبندی گفتمانی و یک حوزۀ معرفتی قرار میگیرد.
براساس آنچه بیان شد، مشخص است که تلاش اصلی فوکو بر کشف قواعد حاکم بر گفتمانها معطوف بود و روش دیرینهشناسی، امکان این کشف را برای او فراهم کرد؛ اما منتقدان روش فوکو، ابهامهایی را در قواعد و روش او برشمردهاند.
البته با تثبیت مفهوم آرشیو در مفهوم گفتمان، چگونگی اتصال این مفاهیم به روش دیرینهشناسی بهعنوان روش اصلی فوکو در این مرحلۀ فکری نیز روشنتر میشود تا جایی که داونینگ معتقد است فوکو دیرینهشناسی را بهکار گرفت تا امکان تحلیل آرشیو بهعنوان قواعد غیرشفافی که در هر سیستم فکری وجود دارد، برای او فراهم آید (Downing, 2008: 9).
اشتراک نظر این سه نفر در این است که هر سه معتقدند کردارهای گفتمانی، فضایی برای سخنگفتن فراهم میآورند؛ یعنی به افرادی که در آن فضا هستند، امکانات و موضوعات مجزایی میدهد که در حیطۀ آن، امکان بیان داشته باشند و در همین فضا هم دربارۀ واقعیت آنچه بیان شده است، میتوان قضاوت کرد (دریفوس و رابینو، ۱۳۸۷: ۱۴۳).
از اینرو، او در زمرۀ انسجامگرایان قرار میگیرد و شاهدمثالهای فراوانی میتوان از توضیحهای او دربارۀ دیرینهشناسی، اپیستمه و گفتمان برای اثبات این ادعا بیان کرد که در اینجا به یک شاهدمثال اشاره میشود؛ فوکو در کتاب پیدایش کلینیک، قصد داشت نشان دهد چگونه بینش پزشکی که خود با قراردادهایی نشانهشناسانه شکل میگیرد، در میان انواع بینشهای موجود تبدیل به بینش درست و کاربردی میشود.