چکیده:
بیان مسئله: در نوشتار با ترفند پاورقی و ارائة منابع میتوان حضور دیگری را در روایت بازتاباند، اما تاریخ معماری آثار مستندسازی شده و نشدهای را در برمیگیرد که حضور دیگری در آنها پیدا و پنهان است. بحث بر سر جعلی1 یا اقتباسی2بودن اثر از اموری است که در دهههای آخر قرن بیستم در هنر معاصر مطرح شدهاند. از سویی کشمکش بر سر آفرینش متاثر از خودآیینی3 یا دگرآیینی4 اثر، در مقابل برساختگی (جعلی) آن، دغدغهای دیگر است.
هدف و پرسش: بنا بر ماهیت، پژوهش به بازشناخت آستانة همپیوندی/یکتایی، آلوگرافی5 (چندامضایی)/ آتوگرافی6 (تکامضایی) و شناسایی مرز اقتباس/برساختن وابسته است. پرسشهای پژوهش عبارتند از: الف. در گفتمان معماری خودانگیختگی متاثر از دگر نیرویی درونی را چگونه میتوان تفسیر کرد؟ ب. مرز میان اقتباس و برساختن (جعل) کجاست؟
روش: پژوهش با ماهیت کاربردی، با راهبرد تحلیلی-تفسیری متکی بر استدلال منطقی است و بر پایة واکاوی چگونگی پیوندگونی و خویشاوندی آثار، با تکیه بر رهیافت درهمآمیزی افقها، مبتنی بر فرایند «میانمتنی» شکل گرفته است. برای روشنشدن پاسخ پرسشهای پژوهش، نمونههایی از تاریخ هنر و معماری معاصر ایران (دهة سی و چهل) مطرح میشوند.
نتیجه گیری: پژوهش نشان میدهد فرایند میانمتنی را میتوان به عنوان رهیافتی نظری در مطالعات معماری به کار بست و تاکید دارد که متون (آثار) معماری خودآیین نیستند و هر اثری در گفتگومندی میان آثار پیش و پس از خود قرار دارد. این به معنای آن نیست که آثار جعلی را نیز بر مدار میانمتنیت قرار دهیم چرا که آثار جعلی برخلاف آفرینش اثر در فرایند میانمتنی بر پرسشهای شناختی اصرار نمیورزند و از مجال گفتگو میان آثار و همراهی مخاطب، تهی هستند.