چکیده:
ابن سینا ، به تبع حکمای قبل از خود، حکمت را به نظری و عملی تقسیم کرده و حکمت عملی را جزو فلسفه دانسته و غایت آن را کمال انسان و سعادت دنیا و آخرت بر شمرده است. همچنین در تبیین عقل نظری و عملی، عقل نظری را مدرک کلیات؛چه کلیات مربوط به هست ها و چه بایدها، و عقل عملی را خادم عقل نظری و مدرک جزییات مربوط به اعمال و محرک، می داند. بنابراین حکمت عملی هم که علم به حقایق کلیهی مربوط به اعمال انسانی است، برگرفته از عقل نظری است که مبادی آن بدیهیات و ذائعات و تجربیات موثق بوده و در نتیجه قابل صدق و کذب هستند. ابن سینا در چند رسالهی مختصر به حکمت عملی پرداخته است که در مقایسه با آثار وی در زمینه حکمت نظری، قابل توجه نیست. ولی در عین حال با توجه به همین مباحث مختصر در کنار مبادی ای که وی برای حکمت عملی بیان کرد، می توان گفت که حکمت سینوی، این قابلیت را دارد که در حکمت عملی، مخصوصا اخلاق هم حرفی برای گفتن داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
ابن سینا با درک کامل از لوازمی که برای توسعه در غایت اخلاق و حکمت عملی و اضافه نمودن سعادت اخروی بدان دارد، در این جا مباید حکمت عملی را همچون ارسطو منحصر در تجربیات و مصالح عمومی نمی داند بلکه مبادی اقسام سه گانه حکمت عملی را مستفاد از شریعت الهی و کمالات حدودشان را هم تبیین شده در شریعت الهی می¬داند که قوه¬ی نظر و اندیشه¬ی بشری، قوانین عملی را از آن ها استخراج کرده و در جزییات از آن ها استفاده می کند.
پس می بینیم که ابن سینا با وجود اینکه در تقسیم بندی علوم، حکمت عملی را جزو فلسفه می داند و حتی برخی مقدمات مربوط به حکمت عملی از جمله رابطه عقل نظری و عملی با حکمت عملی را مطرح می کند و حتی به مبادی آن نیز اشاره می کند، اما در عمل، گرایش وی به مباحث حکمت نظری و مخصوصا فلسفه اولی و الاهیات بیشتر است.
از طرفی تعلق خاطر بیشتر ابن سینا به فلسفه اولی از این حیث که به موضوعاتی اعلی و اشرف می پردازد و از نگاه عمده فلاسفه، از اشرف علوم شمرده می شود، نیز مزید بر علت شده است تاحکمت نظری بیش از حکمت عملی در آثار ابن سینا، پر رنگ دیده شود.