خلاصه ماشینی:
"»البته ابن امر کار آسانی نیست ولی تا آنجا که قدرت عقل داریم و عقل قوهء تجرید دارد باید بتوانیم لحظهای خود را از این زمان و مکانی که در آن قرار گرفتهایم بکنیم و دور کنیم و از آنجا به زندگی یا زمانه و عوامل سازندهء آن بنگریم و ببینیم از لحاظ این برخوردی که بین ما و فرهنگ و تمدن غرب برجود آمده است در چه وضعی قرار گرفتهایم.
ممکن است پرسیده شود که به چه دلیل ما برخوردی با غرب داشتهایم؟چرا اصلا این کلمهء برخورد را باید بکار برد و چرا اصولا یک نوع هم آهنگی بوجود نیامد؟ارتباط بین رشد و گسترش تمدن غربی در آسیا و آفریقا و سایر قارههای خارج از اروپا،و فرهنگهای موجود آنجا،موضوع بسیار اساسی و عمیقی است که متأسفانه وقت اینکه بتوان به تفصیل دربارهء آن صحبت کرد نیست ولی میتوان آنرا بطور خلاصه چنین بیان کرد: اصولا عمیقترین دلیل برخورد ما با فرهنگ و تمدن غرب این است که فرهنگ ما مانند سایر فرهنگهای بزرگ سنتی مشرق زمین،مبتنی بر یک نوع انسانشناسی بود که تمدن غربی از دورهء رنسانس به بعد بنیاد و اساس تفکر خود را بر فراموشی آن نهاد.
به عبارت دیگر هستی انسان پیوسته و مرتبط با یک نوع عهد و میثاقی است که او با حقیقت مطلق حتی قبل از پیدایش این عالم داشته است،و میتوان گفت که این انسانشناسی معنوی در فرهنگ ما در دوران اسلامی و یا به صورت دیگری در دوران قدیم وجود داشته است و کم و بیش بین تمدنهای دیگر مشرق زمین و به ویژه در چین و هند که دو تمدن بزرگ دیگر آسیا است دیده میشود."