چکیده:
کوه در اندیشههای اساطیری، جایگاه خدایان و در ادیان مهم محل وحی و گفتوگوی خداوند با پیامبران است، اما در فلات ایران به دلیل جغرافیای خاص این سرزمین که کوه منبع وجود آب بوده است، اهمیت بیشتری دارد. در کتاب دین زرتشت، اوستا، بارها از کوه به نیکی یاد شده و در قرآن هم بارها بر اهمیت آن تاکید شده است. از طرف دیگر و چنانکه در بیان مسئله مطرح میشود، وجود منابع آب عامل اصلی و اولیة قرارگیری اغلب شهرها و روستاهای ایران بر دامنة کوهها بوده است، البته عوامل مهم دیگری همچون وجود هوای مناسب دامنة کوه، نقش دفاعی کوه در برابر بلایای طبیعی و انسانی و وجود ظرفیتهای معیشتی و ... نیز بر شکلگیری این سکونتگاهها و استمرار قرارگیری آنها در دامنة کوه تاثیرگذار بوده است. این کارکردها سبب شده تا کوه در ذهن ایرانیان اهمیت بسیاری داشته باشد، اما در گذر زمان و به دلایل مختلف، به خصوص ورود مدرنیته و تکنولوژی اهمیت کوه برای مردم کاهش یافته و لذا معنای کوه در ذهن مردم به عنوان یک عنصر حیاتی تغییر کرده است. با درنظرگرفتن این مسئله، هدف از نگارش این مقاله آن است تا با روش کیفی مطالعة اسناد تاریخی و از طریق بررسی تاریخی نمونههایی از اشعار شاعرانی که جایگاه برجستهای در ساخت زبان و ذهن ایرانیان داشتهاند، جایگاه کوه در گذر زمان در ادبیات ایران را ارزیابی کنیم و ببینیم رویکرد شعرا به کوه چه تغییراتی داشته است؟ همانطور که در بیان مسئله گفته شد، نظر به اهمیت ورود مدرنیته بر جایگاه ذهنی مردم بررسی میکنیم که مدرنیته تا چه اندازهای بر معنای کوه در شعر تاثیر گذاشته است؟ نتایج پژوهش نشان میدهد که جایگاه معنایی کوه در گذر زمان در ذهن شعرا، به خصوص در شعر نو که برآمده از ورود مدرنیته به ایران است، تغییر یافته است. رویکرد عمدة شعرای شعر نو به کوه، رویکردی عینی است. همچنین بررسیها نشان میدهد عامل موثر دیگری پیش از ورود مدرنیته به شعر معاصر، بر تغییر معانی طبیعت و کوه وجود داشته که شاید از خود مدرنیته مهمتر باشد و آن هم دلزدگی شعرا و روشنفکران از دوران قاجار و صفوی به دلیل کاهش قدرت زایش فرهنگی و واپسگرایی نادرست اندیشههای معنوی است.