چکیده:
قرآن کریم محور بسیاری از پژوهش های ادبی، دینی و ... به ویژه در زبان عربی است و زبان عربی اصالت و اعتبار خود را وامدار آن است؛ چنانکه این کتاب عظیم بزرگترین انگیزة تألیف علوم بلاغی بوده است. جنبة ادبی و بلاغی قرآن، ابزاری در بیان مقاصد دینی و اصلاحی است؛ چرا که تنها با همین ابزار میتوان قفل دلها را گشود و حقایق دینی را به نحو قانعکننده و مؤثری به مخاطب القا نمود. قرآن کریم در سطح بسیار بالایی از سبکهای بیانی گوناگون بهره جسته است؛ به طوری که در ادبیات عربی پیش از نزول قرآن، چنین چیزی وجود نداشته است؛ همین امر سبب شده است که این کتاب آسمانی از نظر اسلوب و بیان معجزه باشد و کسی نتواند با آن به رقابت یا معارضه برخیزد. از جمله سبکهای مذکور، میتوان از استعاره یاد کرد که قرآن کریم به صورت وافر در راستای تبیین معانی و رسالت خود و نیز به منظور نزدیک ساختن موضوع به ذهن و ادراک مخاطب از آن استفاده کرده است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی مؤلفههای زیباییشناسی استعاره در سه سورة یوسف، کهف و طه پراخته است.
خلاصه ماشینی:
در ادامه مؤلفه هاي زيبايي شناسي استعاره هاي به کار سال اول رفته در اين سوره مورد بررسي قرار مي گيرد: شمارة دوم پياپي : ٢ ٣ـ١ـ تشخيص بهار و تاب٧س٩تا٣ن ١ ﴿إذ قال يوسف لأبيه يا أبت إني رأيت أحد عشر کوکبا و الشمس و القمر رأيتهم لي ساجدين ﴾ (يوسف /٤) نمونه مورد بحث در اين آيه شــريف ، اين است که فعل سجده را که کار عقلا و از شان ايشان است ، به يازده ستاره و خورشيد و ماه نسبت داده و آن را جاري مجراي عقلا آورده است .
شــريف رضي ذيل اين آيه معتقد است که اســتعاره به کار گرفته شده براي مبالغه در بيان بدحالي ايشان است ؛ يعني بدحالي آنقدر به ما روي آورده است که گويي ما را لمس کرده اســت و به ما متصل است .
» (طبرسي ، ١٣٨٠: ١٥، ٤٤٠) زمخشري نيز اين عبارت را استعاره از گناه مي داند و مي نويسد: «ما قدمت يداه » يعني کفر و گناهي که مرتکب شده و در کار خود انديشه نمي کند و نمي نگرد که خداوند به بدکار و نيکوکار کيفر و پاداش مي دهد.