چکیده:
تاریخگرایی نوین در زمرهی تاثیرگذارترین روشهای تحلیل متن است که از اواخر دههی ۱۹۸۰ با مقالات و کتابهای استیون گرینبلت و سپس لوئی مانتروز نظریهپردازی شد. هرچند که این رویکرد ابتدا در نقد ادبی نضج گرفت، اما دامنهی کاربرد آن به مطالعات فرهنگی تسرّی پیدا کرد و امروزه در کنار رویکردهایی همچون تحلیل انتقادی گفتمان، از متداولترین شیوههای تحلیل متن محسوب میشود. معرفتشناسی ضدپوزیتیویستی نیچه و همچنین نظریهی فوکو دربارهی گفتمان تاثیر بسزایی در شکلگیری شالودههای نظری این رویکرد داشته است. در نتیجه، تاریخگرایان نوین معتقدند هرگز نمیتوان شناختی عینی و موثق از تاریخ به دست آورد، «حقیقت تاریخی» برساختهای گفتمانی و لذا متغیر است، و مفهوم «روح زمانه» فهم گفتمانهای متکثر در هر برههی معیّن از تاریخ را ناممکن میکند. در مقالهی حاضر، پس از بررسی مبانی نظری تاریخگرایی نوین، خوانشی از رمان مشهور سووشون نوشتهی سیمین دانشور به دست داده میشود که طی آن، گفتمانهای دورهی اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم از منظر تاریخگرایی نوین تحلیل میشوند. تمرکز این تحلیل بر شورش سمیرم و نحوهی بازنمایی آن در <strong>سووشون</strong> است. به منظور پرداختن به زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی این واقعه، از روش انسانشناس آمریکایی کلیفورد گیرتس موسوم به «توصیف همهجانبی» یا «توصیف انبوه» استفاده شده و با استناد به منابع گوناگونی مانند آرشیو سازمان اسناد ملی، گزارش روزنامهها، کتاب خاطرات و یادداشتهای پهلوی اول، کتاب خاطرات سپهبد امیراحمدی، کتابها و مقالات تاریخدانان و پژوهشگران تاریخ معاصر، … تلاش شده است تا تصویری از کشاکشهای گفتمانی در زمان این رویداد به دست داده شود. در گام بعدی، متون غیرادبیای که نام بردیم، به موازات متن سووشون قرائت و از راه تحلیل گفتمان با آن مقایسه شدهاند. این تحلیل نشان میدهد که صداهای خاموش در منابع رسمی تاریخ، چگونه در ادبیات میتوانند شنیده شوند و به صورت گفتمانها یا پارهگفتمانهایی مغایر با گفتمان مسلط تفسیر متفاوت خودشان از رویدادهای تاریخی را به خواننده ارائه دهند. تحلیل نحوهی بازنمایی شورش سمیرم در سووشون از منظر تاریخگرایی نوین نشان میدهد که حکومت مرکزی با ایجاد شناختمانهایی مانند «ملیت»، «مدنیت»، «یاغیگری»، «شرارت» و امثال آن، تقابلی دوجزئی بین فرهنگ و سبک زندگی عشایر از یک سو و پیشرفت کشور از سوی دیگر به وجود میآورد و بدین ترتیب راه را برای سرکوب آنان باز میکرد.
خلاصه ماشینی:
تحلیل نحوه بازنمایی شورش سمیرم در سووشون از منظر تاریخ گرایی نوین نشان میدهد که حکومت مرکزی با ایجاد شناختمان هایی مانند «ملیت »، «مدنیت »، «یاغیگری»، «شرارت » و امثال آن ، تقابلی دوجزئی بین فرهنگ و سبک زندگی عشایر از یک سو و پیشرفت کشور از سوی دیگر به وجود میآورد و بدین ترتیب راه را برای سرکوب آنان باز میکرد.
نویسنده ، مقطع مهمی از تاریخ معاصر را برای پس زمینۀ تاریخی حوادث رمان انتخاب کرده که عبارت است از سال های اشغال ایران به دست نیروهای متفقین در جریان جنگ جهانی دوم .
یکی از رویدادهای تاریخی همین بازه زمانی که در رمان هم به آن پرداخته شده ، واقعۀ حملۀ مسلحانۀ عشایر قشقایی و بویراحمدی به ستون تدارکاتی ارتش ایران در تیرماه ١٣٢٢ است که برای پشتیبانی از پادگان سمیرم عازم این شهر بود.
در طول رمان ، چندین بار به نارضایتی ایلات و عشایر و تحرکات آنان برای مقابله با قوای دولتی اشاره میشود و علاوه بر این ، یکی از اختلافات یوسف با سران عشایر بر سر این موضوع است که آنها میخواهند از فرصت پیش آمده در جنگ جهانی دوم برای هدف اصلی خود (مبارزه با دولت مرکزی) استفاده کنند و لذا پنهان و آشکار با اشغالگران انگلیسی همراه شده اند، حال آنکه یوسف به رغم اینکه خود از مخالفان سیاست های حکومت پهلوی است ، همراهی با اشغالگران را عین خیانت به منافع ملی میداند.