چکیده:
پژوهش حاضر با هدف تعیین روابط علی بین مدیریت دانش و عوامل اثرگذار انجام پذیرفت. روش پژوهش برحسب هدف، کاربردی-بنیادی؛ برحسب نوع داده، کمی ؛ برحسب روش گرداوری دادهها و یا ماهیت و روش پژوهش، غیرآزمایشی - همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مدیران اداره کل آموزش و پرورش استان هرمزگان و مدیران مدارس در سال 1397 بودند که با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 246 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. روش نمونه گیری، چند مرحله ای بوده است. گرداوری داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته برگرفته از پرسشنامه حسینی و همکاران (1394)، انجام پذیرفت. برای سنجش روایی، از روایی صوری، محتوا و سازه و برای سنجش پایایی در بخش کمی از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شد که مورد تایید قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها در دو بخش توصیفی(میانگین، انحراف معیار، چولگی و کشیدگی) و استنباطی(آزمونهایی نظیر همبستگی پیرسون، مدلسازی معادلات ساختاری (تحلیل عاملی تاییدی) انجام پذیرفت. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مولفه های تاثیر گذار بر مدیریت دانش شامل، نیروی انسانی(59/0)، راهبردهای سازمانی(55/ 0)، مدیریت توانمند (48/ 0)، فرهنگ دانشی(54/ 0)، فناوری اطلاعات(85/ 0)، ارزشیابی(44/ 0)، حمایت سازمانی(47/ 0)، فرایند سازمانی(48/ 0 بودند که طبق یافته های پژوهش تاثیر معناداری بر مدیریت دانش داشتند.
خلاصه ماشینی:
نتايج تحليل داده ها نشان داد که مؤلفه هاي تأثيرگذار بر مديريت دانش شامل ، نيروي انساني (٠/٥٩)، راهبردهاي سـازماني (٠/٥٥)، مـديريت توانمنـد (٠/٤٨)، فرهنـگ دانشـي (٠/٥٤)، فنـاوري اطلاعات (٠/٨٥)، ارزشيابي (٠/٤٤)، حمايت سازماني (٠/٤٧)، فرايند سازماني (٠/٤٨) بودند کـه طبـق يافته هاي پژوهش تأثير معناداري بر مديريت دانش داشتند.
ايـن 1 Masa’deh, et al 2 Maturity 3 Productivity 4 Knowledge management 5 Paulin & Suneson 6 Mahdi, et al 7 Webb راهبردها مديريت دانش نام دارد (حجازي و همکاران ، ١٣٩٥).
رضايي و همکاران (١٣٩٦)، نيز در پژوهشي عنوان کردند کـه نيـروي انسـاني و 1 Endres & Chowdhury 2 Pappa, et al 3 Gagné 4 Kasemsap 5 Jyoti توجه به آموزش آن در فرايند مديريت دانش بسيار حائز اهميت است و همچنين عنوان کردند که بين مديريت دانش و نوآوري کارکنان رابطـه معنـاداري وجـود دارد.
در کشور ما، براي اولين بار در برنامه چهارم توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي کشور که بـراي سال هاي ١٣٨٥ تا ١٣٨٨ طراحيشده است ، توسعه مبتني بر دانايي به عنوان يک راهبرد اصلي جهـت رسيدن به توسعه پايدار در برنامه گنجانده شده است ، بدين معني که در سازماني مانند آموزش وپرورش که پرچم دار توليد و تسهيم دانش در کشور است بايد دانايي محـوري و مـديريت دانـش را بـه عنـوان راهبرد اساسي خود مدنظر قرار دهد و بسترهاي لازم را جهت خلق ، تسهيم ، انتقال و به کارگيري دانش در سازمان ، به کار بندد.