چکیده:
بیشتر اندیشمندان اسلامی، اعم از شیعه و سنی، به رغم اختلاف نظر در برخی از جزئیات، در ضرورت تشکیل حکومت در اسلام تردید ندارند، و هر دو گروه معتقدند که دین اسلام، از سیاست تفکیک پذیر نیست و از نظر آنان، سیرة نبوی نشان میدهد که اجرای احکام شریعت اسلام جز با تشکیل حکومت امکانپذیر نیست. با اینهمه، برخی از روشنفکران مسلمان با تاثیرپذیری از شعار«جدایی دین از سیاست»، زعامت پیامبر را معنوی دانسته و با استناد به برخی آیات و روایات، قایل بهتفکیک حوزة رسالت و حکومت شدهاند.
این مقاله با روش «توصیفی- تحلیلی» و با هدف کشف رابطة دین با سیاست در حکومت نبوی، به سرانجام رسیده و درصدد پاسخگویی به این پرسش مهم است که آیا زعامت و ولایت پیامبر بر مردم ریشه در تعالیم دینی بوده یا ریشة مدنی و عرفی داشته و مردم با انتخاب خود، حکومت برخویش را به پیامبر واگذار کردهاند.
یافتههای تحقیق حاکی از آن است که براساس آموزههای قرآنی و سیرة نبوی، حکومت و سیاست جزو تعالیم پیامبر بوده وجهان شمولی بودن دین اسلام، وجود احکام خاص و ملازمات خطابات عمومی دین، همه خواهان حکومت دینی هستند. بنابراین، ماهیت حکومت نبوی دینی است و سیاست جزء لاینفک آن به حساب میآید.
خلاصه ماشینی:
ایشان انتخاب زمامداران سیاسی در حکومت نبوی و علوی را در انجام احکام و قوانین اسلامی، تنها به ابتکار و از سوی خود مردم به صورت بیعت دانسته، حوزة وحی و پیامبری را خالی از مفاهیم حکمرانی میداند؛ زیرا خداوند این عمل شایسته و پسندیدة مردم، یعنی بیعت و گزینش مردمی را تأیید کرده است.
وی با استناد به آیات دیگر قرآن کریم (غاشیه: 22)، معتقد است که رهبری سیاسی پیامبر بخشی از مأموریت و رسالت پیامبر(ص) شمرده نمیشود، و این خود مهمترین نشانه است بر اینکه نه تنها حکومت و آیین کشورداری از حوزة رسالت و پیامبری خارج است، بلکه مقام زمامداری و رهبری سیاسی پیامبر، تا آنجا که مربوط به اجراییات و دستورات عملی و انتظامی روزمرة مردم بوده، از طریق انتخاب و مبایعت مردم به وجود آمده و در زمرة وحی الهی به حساب نیامده است(حائری یزدی، 1995، ص142).
بررسیونقدرویکردجداییدینازسیاست علی عبد الرازق و مهندس مهدی بازرگان در اثبات مدعای خود، به ادلة متعددی از قرآن کریم، احادیث نبوی و سیرة معصومان( تمسک جستهاند که به مهمترین آنها اشاره میکنیم: 1- نفی شأن حکمرانی برای پیامبر( چنانکه یاد آوری شد، عبدالرازق شأن پیامبر( را محصور در ابلاغ دین و تبیین احکام دینی میداند و جایگاه رسالت را خالی از مباحث حکومتی و سیاسی دانسته، برخی از آیات قرآن کریم را نیز ناظر بر مدعای خود میداند.
توجه بهاین نکته ضروری بهنظر میرسد که هر شخص منصفی که برای کشف واقعیت نگاهی عمیق به آیات قرآن کریم بیندازد، این حقیقت را مییابد که در کنار آیاتی که بر مقام رسالت تأکید دارد، آیات دیگری نیز وجود دارد که جایگاه قضاوت، حکومت و سرپرستی پیامبر اکرم( نسبت به جامعة اسلامی را میرساند (همان، ج6، ص14).