چکیده:
لئو اشتراوس نامی مشهور در میان متخصصان فلسفه است. بااینحال آثاری که دربار
او نوشته شدهاند بسیا ر کم است. اشتراوس را گاهی فیلسوفی متخصص درزمینه فلسفه سیاسی
میدانند. درحالیکه تخصص اصلی او فلسفه به طورکلی و تاریخ اندیشههاست. درواقع، تعریف او
از «سیاست» تمام زندگی را دربرمیگیرد و به همین دلیل «فلسفة سیاسی» درنظراو عموم فلسفه
را دربرمیگیرد؛ امری قابلمقایسه با فهم افلاطونی از فلسفه. اشتراوس در زندگی علمی خود. هم
درآلمان هم پس از مهاجرت به آمریکا،همیشه دو راه را پی گرفتهاست: از یک طرف در مواجهه با
فیلسوفان باستانی درپی احیای پرسشهای فلسفة باستانی و شناخت اندیشههای این فیلسوفان
است. و از طرف دیگر با دیدی نقادانه به فیلسوفان جدید میپردازد. این دو گرایش در کارهای
اشتراوس درواقع نزدیک به هم هستند؛ چراکه قصد وی این است که میان فیلسوفان جدید و
آثارتفسیری او برافلاطون و فیلسوفان متاخرمشهور است. او روشی خاص در تفسیردارد و اصول
کلی این روش خود را در مقالة «تعقیب و آزار و هنرنگارش» بیان کردهاست. این نظر در مقالات
«دریاب نوع فراموش شدهای از نوشتار» و «چگونه فلسفة قرون میانه را مطالعه کنیم» بسط داده
شده است. درنگاه اول به نظر میرسد هرمنوتیک اشتراوس در زمرة هرمنوتیک شلایرماخریا دیلتای
باشد. یعنی روشی یا روششناسانه باشد. اما علاوه برآنکه کلیت آثاروی نظریهای عامتررا نشان
میدهند. میتوان گفت که هرمنوتیک وی معطوف به فهم سنت است و اگر همین مساله را
در نسبت با اصول هرمنوتیک جدید بسنجیم» میتوانیم بگوییم که هرمنوتیک اشتراوس رقیب
یا بدیلی برای هرمنوتیک جدید است. بهدلیل اینکه اشتراوس شارحی برجسته است که خود
صاحب روش تفسیریای خاص خود است. لازم است تا ابتدا نگاهی به اندیشههای «تفسیری و
تاویلی» وی داشته باشیم.