چکیده:
در چند دهه گذشته نظریههای انتقادی در سیاست بینالملل با این باور که نقصانهای تحلیلی این حوزه ریشه در تنگنظریهای تحلیلی جریان غالب دارد به نقد ابعاد اثباتگرایانه (یافتباورانه)، خردگرایانه، مادیگرایانه، و نگرش سلطهجویانه و استیلا طلبانه جریان رائج پرداختند و بر ضرورت تحول در جهان نگرشهای غربمحورانه نظریههای روابطبینالملل و مدخلیت بخشیدن به نگرشهای پسایافتباورانه، تاملگرایانه، انگارهگرایانه و رهاییجویانه تاکید ورزیدند و منشا ناتوانی تحلیلی بسیاری از نظریات را به عوامل مذکور بازگرداندند. با این وجود کمتر به این مساله پرداختهاند که منشا و ریشه ابعاد این عوامل چالش برانگیز در چه مولفهایی بنیادین نهفته است و نسبت آن با فرایند سکولار سازی این علم چیست؟ این نوشتار با این ایده که نگاه مادیگرایانه به روابط بینالملل، که میراث حاکمیت اقتدارورزانه نگرش سکولاریستی به این عرصه است، یکی از عوامل موثر در پیدایش چالشهای تحلیلی تئوریهای موجود روابط بینالملل میباشد، تلاش میکند تا سهم سکولاریسم در پیدایش نقصانهای مذکور را ترسیم نموده و نشان دهد که چگونه فرایند سکولارسازی علم روابطبینالملل، فرصت نگاه آزاداندیشانه به تحلیل واقعیتهای عینی را از نظریههای این علم بازستانده است و منشا آنچه نظریههای انتقادی بر جریان غالب خرد گرفتهاند ریشه در فرایند سکولارسازی این گرایش دارد. همچنین بیان میدارد که جریانهای انتقادی خود بدلیل پایبندی به سکولاریسم از آفت آن مصون نماندهاند.
خلاصه ماشینی:
به گونـه اي کـه ايـن پرسش را فراروي انديشمندان نهاده است که اگر نظام انگاره هاي ديني قادر اسـت مجموعـه منسجمي از آموزه هاي تبييني در سطح نظري ارائه کرده و با ارائه منظري جديد بـه فهـم و تبيين مسائل جاري بين الملل کمک نمايد، و اگر در چارچوب تفکر و جهان بينـي اسـلامي به روابط بين الملل ميتوان راههاي جايگزيني براي سازماندهي مناسب تر اين دانـش و فهـم تعاملات اجتماعي در سطح کلان يافت ، چرا اجازه اين ابراز داده نميشود؟ از طرف ديگر در چند دهه گذشته نظريه هاي انتقادي با اين باور که بسياري از نقصان - هاي تحليلي ريشه در تنگ نظريهاي تحليلي جريان غالب دارد به نقد حاکميت اثبات گرايي (يافت باوري)١، خردگرايي ٢، ماديگرايي ٣، و نگرش سلطه جويانه و استيلاطلبانه جريان رائج پرداختند و بر ضرورت تحول در جهان نگرش هاي غرب محورانه نظريه هاي روابط بين الملل و مدخليت بخشيدن به نگرش پسااثبات گرائي ٤، تأمل گرائي ٥، انگاره گرائي و 6 رهاييجويانه تأکيد ورزيدند و منشأ ناتواني تحليلي اين نظريات را به عوامل مذکور بازگرداندند.
Religion and International Relations Theory, New York, Columbia University Press.