چکیده:
رئالیسم مکتبی ادبی است که در فاصله سالهای 1880-1850 در اروپا و آمریکا رواج یافت. مهمترین ویژگی آثار رئالیستی آن است که انسان را به عنوان موجودی اجتماعی مطرح میکند و ریشه همه رفتارهای نیک و بد او را در اجتماع جستوجو میکند. دیوید سلینجر یکی از برجستهترین داستان کوتاهنویسان آمریکا است که از پیشروان رئالیسم اجتماعی پس از جنگ جهانی دوم محسوب میشود. بهمن شعله ور نیز یکی از موثرترین اما ناشناختهترین نویسندگان معاصر ایران است که رئالیسم اجتماعی در آثار او بسیار مشهود است. مقاله حاضر پژوهشی است تطبیقی که با هدف شناخت شباهتها و تفاوتهای موجود در رمانهای «سفر شب» و «ناتور دشت» نوشته شده است. رویکرد این تحقیق، تاریخی و مبتنی بر چهارچوب نظری «مکتب امریکایی» است. با بررسی آثار هر دو نویسنده میتوان به این نتیجه رسید که آثار آنان برخورد روشنفکری تلخ اندیش، عاصی و سرگردان با اجتماع منحط و خشن خود است که در نهایت طعمه مرگ خودخواسته یا دیوانگی میشود.
خلاصه ماشینی:
از اين رو مقاله حاضر بر آن است که بـا توسـل بـه مکتب تطبيقي آمريکا به بررسي مؤلفه هاي رئاليسم اجتماعي اين دو داستان بپردازد.
تنها آثاري که مـيتـوان ادعـا کرد درباره آثار بهمن شعله ور به خصوص رمان «سفر شـب » نوشـته شـده اسـت مقالـه کوتاه جلال آل احمد(١٣٤٦) با عنوان «سلوکي در هرج و مرج » است .
اما اين رمان در دهه نود در برخي از مناطق آمريکا با عنوان کتابي نامناسب و غير اخلاقي شمرده ميشد و در فهرست کتاب هـاي ممنوعـه دهـه نـود(١٩٩٠) کـه از سوي انجمن کتابخانه هاي آمريکا منتشر شد قرار گرفت (سهيلي، ١٣٨٩: ٢٨).
لحن هولدن نشانگر اين امر مهم است که ميل بـه خودکشـي در عمـق روح او وجـود دارد و بسته به شرايط اجتماعي که براي او رقم ميخورد اين حـس از لايـه هـاي پنهـان روحش به لايه هاي رويي وجود او موج ميزند.
جيمز کسل نيز هم کلاسي هولدن است که - چنـدين سـال پـيش بـراي اينکـه بـه او تجاوز نکنند- خود را از پنجره اطاقش به بيرون پرتاب ميکند.
مسيحيان درخت کريسمس را در زادروز مسيح با انواع زيورها مـيآراينـد و ايـن کـار مقدسي براي آنان شمرده ميشود اما حمل کنندگان درخت از آن با عنوان «کثافت » يـاد ميکنند و براي بالا بردن آن از مسيح استمداد پوچ و خنده آوري طلب ميکنند اين امـر نشان ميدهد که درخت ، معناي اصلياش را از دست داده و همچون فسيلي در لايه هـاي زبان فرو رفته است ، زباني که هولدن به کار ميگيرد زبان نفرين است و نه دعاي خير، به گونه اي که بيزاري او از مذهب خود را به شکل تهوع نشان ميدهد.