چکیده:
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) الگوی تمام عیار از تاثیر تودههای مردم در پیدایش و بقای حکومت اسلامی است. ازدیگرسو، اخوانالمسلمین مصر حرکتی تشکیلاتی در میان جنبشهای اسلامی معاصر برای تحققبخشیدن به حاکمیت اسلام در قالب خلافت است. مسئلهمحوری این نوشتار بررسی جایگاه سیاسی مردم در نظریه ولایت فقیه در اندیشه امام(ره) و نظریه خلافت در اندیشه اخوانالمسلمین است تا با شیوه اسنادی ـ تحلیلی، نمایان سازد نقش مشارکت سیاسی مردم در نظریه ولایت فقیه در تحقق عینی، نظارت و کارآمدی حاکمیت الهی است و حقانیت آن برخاسته از اراده خداوند میباشد. در اندیشه رهبران اخوان، گرچه حاکمیت مطلق از آن خداوند است؛ اما در مشروعیت خلافت اسلامی، اذن خداوند نقشی ندارد و تابع بیعت مردم است با این حال حاکم، صرفا مجری اراده خداوند است و در صورت تجاوز از شریعت خدا، حق اطاعت بر مردم ندارد.
الثورة الإسلامیة فی ایران بقیادة الإمام الخمینی& مثال ساطع لتأثیر جماهیر الشعب فی قیام الحکومة الإسلامیة وبقائها. وعلی صعید آخر کانت هناک حرکة الاخوان المسلمین فی مصر وهی حرکة تنظیمیة من بین الحرکات الاسلامیة المعاصرة وقد نشأت بهدف اقامة حکم اسلامی فی قالب الخلافة. القضیة المحوریة التی یتناولها هذا البحث هی المکانة السیاسیة الشعب فی نظریة ولایة الفقیه فی فکر الإمام& ونظریة الخلافة فی فکر الاخوان المسلمین، لکی یکشف باسلوب توثیقی ـ وتحلیلی عن دور المشارکة السیاسیة للشعب فی نظریة ولایة الفقیه فی التحقیق العینی، والاشراف وکفاءة الحکم الالهی وأحقیته المنبثقة من ارادة الله. فی فکر قادة الاخوان، الحکم المطلق لله؛ ولکن لا دور لإذن الله فی مشروعیة الخلافة الإسلامیة، وهی تابعة لبیعة الشعب. وفی هذه الحالة یکون الحاکم مجریا ومطبقا صرفا لارادة الله. وفی حالة تخطیه لشریعة الله، یفقد حق طاعة الشعب له.
Led by Imam Khomeini, Islamic Revolution of Iran is a perfect example of
the influence of people in the establishment and continuation of the Islamic
system. On the other hand, Ikhwan al-Muslimin in Egypt is an organized
movement among the contemporary Islamic movements to implement the
ruling of Islam in the form of caliphate. The primary concern of this article is
to study the political position of people in the theory of absolute wilayat-e
faqih in Imam Khomeinis thought and the theory of caliphate in the thought
of Ikhwan al-Muslimin. It applies document analysis to indicate that the role
of peoples political participation in the theory of wilayat-e faqih is the
objective implementation, supervision and efficiency of divine ruling and its
truth originates from the Divine Will. Although God has the absolute ruling
in the thought of Ikhwan al-Muslimin, Divine Will plays no role in the
legitimacy of the Islamic caliphate and this legitimacy relies on the allegiance
of people. Meanwhile, the ruler is merely an agent executing the Divine Will
and if the ruler violates the sharia, he will lose the obedience of people.
خلاصه ماشینی:
البنا، مؤسس جنبش اخوان المسلمین، در آثار خود همواره بر لزوم اصلاح و تحول نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه براساس تعالیم اسلام تأکید دارد (آقایی و صفوی، 1365: 14) و سید قطب نیز بهعنوان ایدئولوگ این جریان، روی آوردن به تعالیم اسلام را تنها راه سعادت بشر قلمداد مینماید.
(همو، 1385: 20 / 459) بنابراین، با وجود تأکید امام بر مشروعیت الهی و اینکه حکومت غیر ولایت فقیه، حکومت طاغوت است و طاغوت وقتی از بین میرود که با امر خداوند کسی نصب شود (همان: 10 / 221) اما ولایت را از آن فقیهی میداند که یا با ابراز نظر عمومی مردم، پذیرش وی محرز شده باشد و یا از طریق مجلسی متشکل از فقهای منتخب مردم، در جایگاه ولی امر و رهبر سیاسی کشور انتخاب گردد.
(همو، 1979: 10 ـ 9) بر این اساس میتوان گفت در نیمه دوم قرن بیستم گروههایی از جوانان مصری، که اغلب گرایشهای سلفی داشتند، با تأثیرپذیری از اندیشههای انقلابی سید قطب، از فعالیت آرام حزبی فاصله گرفتند و با ایده حاکمیت اسلام، حرکتی افراطی را بر پایه تکفیر و جهاد بنا گذاشتند، اما تلاشهای این حرکت افراطی، نتیجهبخش نبود، و بسیاری از رهبران فکری اخوان المسلمین به شیوه حسن البنا، یعنی مدارا با حکومت بازگشتند و گروهی نیز بر اجرای عملیات نظامی برای احیای خلافت تأکید کردند که نتیجهای جز ایجاد فضای ناآرام اجتماعی نداشت.