چکیده:
بینش تاویلی از ویژگیهای سبکی آثار بزرگان طریقه مولویه است که سلطان ولد نیز به عنوان یکی از اقطاب این فرقه از این اصل مستثنی نیست. وی که در وادی عرفان عملی به مراتب بالایی دست یافته و به باور خودش «مقام معشوقی» را در عرصه ولایت درک نموده است. در زمینه تاویل آیات قرآن و احادیث معصومان(ع) نظریههای قابل توجهی دارد. نویسندگان در این جستار، گفتارهای سلطان ولد را درباره بطنگرایی بررسی می¬کنند و دیدگاه¬های او را درخصوص احادیث و روایات با دیگر عرفا مقایسه و در چهار بخش «تاویلهای مرتبط با انبیا و اولیا»، «تاویلهای مرتبط با سلوک عرفانی»، «تاویلهای مرتبط با ذکر خداوند» و «تاویلهای عرفانی دیگر از احادیث» نقد و تحلیل مینمایند. نتیجه این پژوهش آشکار میکند که در دیدگاه سلطان ولد، قرآن بطون مختلفی دارد و سراسر لغز و معماست که انسان کامل میتواند به کنه اسرار آن دست یابد و هفت بطن آن را درک کند .ولد خود را از آیات قرآن میشمارد و معتقد است کسی می¬تواند تاویلات او را درک کند که هم¬جنسش باشد و چون او پای به وادی فنا بگذارد و به مقام تمکین برسد. وی همچنین در عرصه تاویل احادیث نیز نظرهای بکری دارد و با تمسک به گفتار معصومان(ع) به تبیین و تشریح اصول عرفانی میپردازد.
خلاصه ماشینی:
سلطان ولد منظور از ظلمت را خواب و خور مادی می داند و معتقد است که خداونـد نور خود را به جان حیوانی انسان تاباند و هر جانی کـه از آن نـور بهـره گرفـت ، پـای در وادی سلوک گذارد و به اصل خویش بازگردد و از زمرة اولیا شود.
سلطان ولد معتقد است هر که خدا را بشناسد، زبانش از ذکر غیر کوتـاه مـی گـردد و فقط از محبوب حقیقی دم می زند: «ظاهر معنی این حدیث متناقض می نماید، زیرا می فرماید که هـر کـه خدا را شناخت ، زبانش گنگ شد و لال شد.
سلطان ولد معتقد است طاعتی که از حب جاه و مقام باشد، امری است شوم کـه بـه بارگاه الهی راه نمی یابد، مانند طاعات و عبادات ابلیس که موجب خذلان و تباهی او شد، چرا که فریاد «انا خیری» سر داد و دچار عجب و خودپسندی گشت ؛ لیکن معصـیتی کـه به امر خدای صورت گیرد، کاری است پسندیده و میمون، چونان اعمال خضر(ع) کـه هـر کسی یارای درکشان را نداشت و عوام سر آنها را در نمی یافت : رب طاعـــت کـــان لـــک میشـــومه رب معصــــــیه لــــــک مرحومــــــه طــاعتی کــز حــب جــاه اســت و ریــا شــــوم باشــــد دور انــــدازد تــــو را معصــیت کــان باشــد از امــر خــدای هسـت میمـون مـی بـرد تـا حـق تـو را همچــو قتــل خضــر دان آن طفــل را کشــت ز امــر حــق نــه از نفــس و هــوا طـــاعتی کایـــد ز بـــدبخت خســـیس باشــد آن طاعــت چــو طاعــات بلــیس (سلطان ولد، ١٣٧٦: ٥٩) قلانسی نسفی ، تأویلی زیبا از این حدیث ارائه می کنـد.