چکیده:
حیا از صفات بسیار مهم و برجسته در فرهنگ و اخلاق دینی و نیز یکی از اوصاف درخور و پراهمیت در مباحث عرفانی است که اطلاق آن هم بر حق - تعالی - و هم بر انسان جایز میباشد. به جهت جایگاه والایی که این صفت در تعالی روحی و معرفت الهی دارد، بسیار مورد توجة عارفان قرار گرفته است. در این پژوهش که با روشی توصیفی تحلیلی تدوین یافته، ضمن بررسی حیا و شرم در قرآن و سنّت و نگرشهای مختلف عرفانی، به بررسی جنبههای عارفانه حیا از منظر مولوی با تکیه بر غزلیاتش پرداخته شده است. این بررسی نشان میدهد که با وجود تاکیدی که عارفان پیشین بر رعایت حیا درهمه مراحل سلوک دارند و برخی آن را ازاحوال مقربان میدانند؛ اما مفهوم و دریافت مولوی از این موضوع کاملا با دیگران متفاوت است. وی حیا را در ساحت عشق که از نظر او و سایر عارفان نهایت قرب الهی است؛ گاه لازم نمی شمارد.
خلاصه ماشینی:
این بررسی نشان میدهد که با وجود تأکیدی که عارفان پیشین بر رعایت حیا درهمۀ مراحل سلوک دارند و برخی آن را ازاحوال مقربان میدانند؛ اما مفهوم و دریافت مولوی از این موضوع کاملا با دیگران متفاوت است.
مولانا در مثنوی ضمن تأکید بر اهمیت و رعایت حیا و پرهیز از بی حیایی و اسائۀ ادب؛ در غزلهای خویش از ارتباط حیا و عشق سخن گفته و جنبههای عرفانی حیا را از منظر عاشقی و معشوقی به توصیف میکشد و صفت حیا را، هم برای معشوق و هم برای عاشق بایسته و ضروری میداند.
بیان مسأله این پژوهش بر آن است تا ضمن پرداختن به جنبههای گوناگون حیا و تحلیل نسبت آن با عشق، و همچنین بررسی رویکردهای متناقض:«حیا و ترک حیا» در اشعار مولوی، انگارۀ معرفتی مولوی را دربارۀ حیا کشف کرده، نگرشی برجسته ازاو ارائه دهد که شناخت درست و صحیح این لطیفۀ عرفانی را در برداشته، به مرتفع شدن دشواریهای فهم موضوع مزبور کمک کند.
. البته در برخی از داستانهای مثنوی نیز درک این مفهوم به تلویح قابل استنباط است؛ اما مولوی در غزلیات شمس، به جنبههای عارفانۀ حیا و شرم از منظر عاشقی و معشوقی نظر دارد و مسالۀ حیا و ترک آن در ساحت عشق را به عنوان نظریهای خاص مطرح میکند.
رویکردی که در اشعار عرفانی پیش از مولوی بیسابقه بوده، و آن عبارت از مقام ترک حیا و برخاستن شرم است.
آنچه مسلم است در نزد مولوی ترک حیا به سبب شدت حال و مستی عاشق در مقام سکر است.