چکیده:
جنبش اجتماعی نمونهای از یک کنش جمعی اثرگذار است؛ اما در چه شرایطی کنش جمعی اثرگذار به وقوع میپیوندد و چگونه تاریخ توسط انسانها تحول مییابد؟ با مروری بر نظریات جامعهشناسان در این باره درمییابیم که پاسخهای متفاوتی به این پرسش داده شده است. از نظریات فردگرا، جمعگرا و رابطهگرا گرفته تا نظریات تلفیقی، همه در پی پاسخگویی به این پرسش مهم بودهاند. به طور کلی نظریات تلفیقی نسبت به نظریات فردگرا، جمعگرا و رابطهگرا، از موفقیت بیشتری در تبیین جنبش اجتماعی برخوردار بودهاند. از جمله منطقهایی که با رویکرد تلفیقی به وجود آمدهاند، میتوان به منطق دیالکتیک، منطق تبیینی-تفهمی و منطق رئالیستی اشاره کرد. این مقاله ضمن اشارهای مختصر به منطق دیالکتیک و منطق تبیینی- تفهمی، رسالت شرح منطق رئالیستی در تبیین جنبش اجتماعی را برعهده گرفته است. ازآنجاکه نظریهپردازان رئالیست نیز در تبیین جنبش اجتماعی، به رغم اشتراکات مهم، اختلافات اساسی نیز دارند، نیاز است تا با روش مقایسهای عیار هر کدام از آنها سنجیده شود. دو روایت برجسته در تبیین رئالیستی کنش جمعی اثرگذار عبارتاند از نظریه اصالت فرد-جمع-رابطه زاهد زاهدانی و نظریه کنشگر- شبکه برونو لاتور. نگارنده برای عیارسنجی این دو روایت رئالیستی از جنبش اجتماعی، انقلاب اسلامی ایران را به عنوان نمونهای موردی، در ترازوی این دو نظریه قرار میدهد. نتیجه این عیارسنجی، مزیت نسبی هر یک از این دو روایت رئالیستی را متذکر میشود. نظریه اصالت فرد-جمع-رابطه، برای تبیین لحظه وقوع (زمان حال) یک جنبش مزیت نسبی دارد؛ درحالیکه نظریه کنشگر-شبکه، برای تبیین گذشته و آینده یک جنبش اجتماعی بهتر میتواند مورد استفاده قرار گیرد
خلاصه ماشینی:
برای وجود پدیدههای اجتماعی اینگونه استدلال میشود که: «یک سلسله پدیدههائی هست که دارای اوصاف بسیار خاصی است: این پدیدهها عبارتاند از شیوههای فکر و عمل و احساس که در بیرون از فرد وجود دارند و از قوت و قدرت اجباری برخوردارند و به وسیله آن خود را بر فرد تحمیل میکنند» (دورکیم، 1383، ص29) برایناساس واقعیتهای اجتماعی، صرفنظر از چگونگی ملاحظه ما، به همان صورت میمانند.
زاهد در ارتباط با نظریه خود، دو پرسش مطرح میکند: الف) فرد و جامعه چگونه میتوانند در ارتباط با یکدیگر تحقق یابند، بدون اینکه یکی بر دیگری غلبه کند؟ ب) اگر این دو وجود مستقلاند و خصلتهای ویژه خود را دارند، چگونه میتوانند بر یکدیگر اثر بگذارند؟ وی با استفاده از تعریف شهید مطهری از جامعه (مجموعهای از افراد انسان که با نظامات، سنن، آداب و قوانین خاص به یکدیگر پیوند خورده و زندگی دسته جمعی دارند) (مطهری، بیتا، ص11) میگوید: غلبه ننمودن یکی بر دیگری به یک حائل نیاز دارد و اثرگذاری بر یکدیگر بدون حل شدن در هم نیز باید از طریق یک رابطه مستقل انجام پذیرد.
فاعل، روابط و شرایط اجتماعی را سه بُعد از یک مسئله دانستن، قائل شدن وجود دوگانه برای «رابطه»، اهمیت دادن به تأثیر و تأثر متقابل فرد و جامعه به جای رویکرد علّی صرف، توجه به مقوله «مبنا» و بسط دادن نظری مقوله «رابطه»، تنها بخشی از امتیازات این نظریه است که راهگشاییهای آن را در تبیین موفق انقلاب اسلامی ایران، در ادامه همین مقاله خواهیم دید.