چکیده:
بیانمسئله:شاید بتوان یکی از وجوه تمایز انسان مدرن با انسان بهسربرده در دنیای سنت را کثرت تجربههای فضا-مکان برشمرد. زیست انسان در پهنه طبیعی و اجتماعی، نه تنها دارای تاریخی معرفتی و نظری است، که دارای ادراکهای متمایز و گوناگون در تجربه مکانهای طبیعی و اجتماعی است. این تجربه متمایز در طول تاریخ، دارای روحی منحصربهفرد از یک سو و روحی مشترک در کالبد بشری از سوی دیگر است. لیکن در گفتمانهای غالب معماری، بدن و ویژگیهای جسمانی و کالبدی آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است و بدن صرفا بهعنوان ابژهای منفعل تلقی شده است.
هدف:این پژوهش بر آن است که به بررسی ادراک بدنی بهمثابه منبع الهامی برای بازتعریف مفهوم فضا در تجربه معماری بپردازد. نمودهای خوانش فضا با واردکردن عنصر ادراکات بدنی و بررسی درهمتنیدگی حواس انسانی در ادراک از فضا از اهداف فرعی پژوهش است.
روشتحقیق:این تحقیق به لحاظ «ماهیت» پژوهش، از گونة تحقیقات کیفی با رویکرد فلسفی پدیدارشناسی هرمنوتیک و به لحاظ «قصد» از پژوهش، تفسیری است که به تولید بینش جدید میپردازد. بدین ترتیب یافتههای آن در بهبود دانش موجود در باب موضوع مورد مطالعه به کار میآید (دانشافزایی)، لذا نتایج آن، خالص است. منطق پژوهش، استقرایی است. در پژوهش حاضر، از مصاحبه عمیق جهت استنباط و استخراج «امر ناخودآگاه» از بطن پاسخ مصاحبهشوندگان استفاده شده است. روش تحلیل دادهها، تحلیل محتوای کیفی و شامل کدگذاری باز و محوری است.
نتیجهگیری:نتیجه پژوهش نشان میدهد که خوانش پدیداری از تجربه ادراک از فضا به سه رسته «ادراک تام، درک پویا از فضا بهواسطه حواس»، «فضا، واسطهای بر ادراک نوستالژی جمعی» و «فضا بهمثابه امکان شهود و درک دیگری» قابل تفکیک است