چکیده:
اسرائیل از سال 1947 پس از اعلام موجودیت، برای بقا و حفظ خود از هیچ کوششی فروگذار نکرده
و به عنوان یک هدف و برنامه راهبردی کلان، به این نتیجه رسیده که برای ادامه حیات و ایجاد و
تقویت جایگاه، اساسا نیازمند پایگاه ترجیحا در کشورهای پیرامونی است. بر این اساس اسرائیل در
کنار سایر اهداف و برنامه های راهبردی خود در حوزه سیاست داخلی و خارجی، نفوذ و سیطره بر
مناطق کردنشین خاورمیانه را در دستور کار قرار داد. از طرف دیگر با توجه به تمایلات جدی کردها
برای اتحاد در قالب دولت و کشوری مستقل، ایجاد، گسترش و تعمیق روابط دو جانبه کردها و
اسرائیل در چند سال اخیر پدیده ای محسوس و ملموس بوده است.
نوشتار حاضر به ابتنای مفروضات رویکرد نظری نوواقع گرایی در پی آن است تا تبعات دوسویه شکل
گیری یا عدم شکل گیری کردستان بزرگ را تشریح نماید و در این راستا فرضیه ای محوری مطرح
و ذیل آن نشان داده شود اسرائیل به عنوان منفعتی نسبی و نه مطلق در حال مدیریت روابط خود با
کردها و مشخصا اقلیم کردستان عراق )به عنوان نماینده غیر رسمی استقلال طلبان کرد( بوده و با
توجه به وجود برخی محدودیت ها و موانع سلبی و ایجابی برای آن رژیم در راستای تحقق و عمل به
وعده های داده شده به مسئولین اقلیم کردستان، عجالتا تمایلی برای تشکیل یک کردستان بزرگ و
مستقل نداشته و با نگاهی صرفا ابزاری، آرمان کردها را فقط و فقط در چارچوب اهداف و منافع
راهبردی کوتاه مدت و بلند مدت خود تعریف نماید.
خلاصه ماشینی:
( لیتل ٢٩:١٣٨٩) نظریـه واقـع گرایـی تهـاجمی معتقد است کشـورها در عرصـه سیاسـت خـارجی در پـی افـزایش قـدرت نسـبی خـود در صـحنه بین المللی هسـتند و بیـان مـی دارنـد کـه ماهیـت آنارشـیک نظـام بـین الملـل اسـت کـه سـبب می شود دولـت هـا همـواره بـه دنبـال بیشـینه سـازی قـدرت نسـبی باشـد و در ایـن رونـد سـعی می کننـد قـدرت رقبایشـان را کـاهش دهنـد.
"اسرائیل با توجه بـه فرصـت ایجاد شده ، نفوذ خویش را در منطقه شمال عراق گسـترش داده و سـعی دارد بـا معرفـی خـود بـه عنوان ملتی که دوره های طولانی از آوارگی و سرکوب را تجربه کرده است ، با ابراز همدردی نسـبت به کردها خود را دولتی معرفی کند که بهتر از سایر دولت ها شرایط آن ها را درک می کند"(اخوان کاظمی و عزیزی،١٣٩٠: ١٥٠) ب ) اتحاد پیرامونی جدید: ایران مهم ترین دشمن اسرائیل : همان گونه که عنوان شد از جمله اهداف رژیم صهیونیستی در ایجـاد ارتبـاط بـا کردسـتان عـراق ، کسب مشروعیت و تداوم استراتژی امنیت ملی خود در خاورمیانه بـرای خـروج از انـزوا و گسـترش فعالیت های خود در منطقه است .
در این میان ترکیه اگرچـه در سیاست خارجی خود همـواره تـلاش مـی کنـد تـا بـا دوری گزیـدن و بیگانـه سـاختن خـود از خاورمیانه ، استانداردهای لازم را برای عضویت در اتحادیه اروپا به دست آورد، اما تحولات سیاسـی و امنیتی عراق به ویژه در کردستان این کشور و تأثیر مستقیم آن بر امنیـت ملـی و تمامیـت ارضـی ترکیه ، سبب توجه خاص آن به مسئله کردستان و ضرورت تعامل بـا دولـت هـای منطقـه بـه ویـژه اعراب شده است " (موسی زاده و جاودانی مقدم ،١٣٨٨: ٢١٧).