چکیده:
بخشی از آموزههای اسلام در غیر حوزۀ عبادیات را امضائیات تشکیل میدهند؛ یعنی آن دسته از آموزههایی که شارع دین نای جدیدی در آنها تأسیس نکرده و مطابق مشی عقلا رفتار کرده است. مقاله حاضر پس از تعریف حکم امضائی به طرح مباحثی در پیرامون ماهیت حکم امضائی در سه بخش پرداخته است؛ یکم تفاوت امضائیات با اوامر و نواهی ارشادی که در کلمات برخی از معاصرین به اشتباه یکی دانسته شده؛ دوم این که آیا امضائیات هم قسمی از احکام شرعی حساب میشوند یا صرفاً اموری عقلائیاند که نسبتی به شارع بماهوشارع ندارند؛ اثار هریک از دو قول کدام است؛ در این قسمت ضمن بررسی آثار دو دیدگاه نظر برخی دیگر از معاصران که احکام امضائی را صرفا امور عرفی عقلائی می دانند مورد نقد قرار گرفته است و سوم مسئله تقسیم امضائیات در دامنه شریعت به مطلوب و تحمیلی که از سوی برخی از محققین حقوقدان معاصر ادعا شده است؛ این دیدگاه نیز مورد مداقه و نقد قرار گرفته است. بطور خلاصه دستاورد این پژوهش نقد سه دیدگاه معاصر مرتبط با احکام امضائی است که دو مورد آن مسبوق به سابقه نبوده است.
<strong>The Nature of Signatory Rulings with Focus on Criticism of some Contemporary Scholars’ Opinions<strong>[1]</strong> </strong> <br />Muhammad Arab Salehi[2] <br /><strong>Abstract </strong> <br />A portion of Islamic teachings apart from devotions and obligatory deeds are signatory rulings, i.e. the rulings in which the sharia legislator has not made any new adjustments and has acted upon the conduct of the intellectuals. Having defined the signatory rulings, the present research has discussed issues on the nature of signatory ruling in three sections: the first section is dedicated to the difference of signatory rulings to recommendatory commands and prohibitions, the issue which has been mistakenly considered as the same; the second section is to answer this question that if signatory rulings are regarded as a category of sharia rulings or they are merely about intellectual affairs which have nothing to do with the sharia legislator per se. The third issue deals with the division of signatory rulings into the desired and imposed as claimed by some contemporary legal researchers. The results of this research prove the criticism of these three contemporary opinions with respect to signatory rulings that has not been conducted earlier. <br /> <br />[1] Received in: 27/8/2017 Accepted in: 28/2/2018 <br /> <br />[2] Associate Professor at Islamic Culture and Thought Research Center. E-mail: salehnasrabad@yahoo.com
خلاصه ماشینی:
مقاله حاضر پس از تعریف حکم امضایی به طرح مباحثی پیرامون ماهیت حکم امضایی در سه بخش پرداخته است؛ یکم تفاوت امضاییات با اوامر و نواهی ارشادی که در کلمات برخی از معاصران به اشتباه یکی دانسته شده؛ دوم اینکه آیا امضاییات هم قسمی از احکام شرعی است یا صرفاً اموری عقلایی میباشد که نسبتی به شارع بماهو شارع ندارد؛ ذیل ایندو قول، ضمن بررسی آثار دو دیدگاه نظر برخی دیگر از معاصران که احکام امضایی را صرفاً امور عرفی عقلایی میدانند، نقد شده است.
اما برخی دیگر از جمله امام خمینی و حاج آقا مصطفی بر این نظرند که هیچ حکم مجعولی نه در باب احکام امضایی و نه در باب امارات و طرق عقلائیه وجود ندارد و معنای امضای شارع هم به معنای انشای حکم امضایی نیست، بلکه در این موارد تنها عکسالعمل شارع با عدم تصرف در این احکام است و او هم مثل سایر عقلا و مطابق آنان مشی میکند (خمینی، 1415ق، 1/204؛ فاضل لنکرانی، 1420ق، 1/425؛ خمینی، تحریرات، 1418ق، 7/91).
توجه به این نکته مهم است که تبیین ماهیت امضا و تنفیذ هم حلال مشکل نیست و در واقع، ابتلای به یک بحث لفظی و شرحالاسمی را در پی دارد؛ زیرا اطلاق امضایی چیزی نیست که در کلمات معصوم (:) آمده باشد، بلکه در کلمات اصولیان قبل از شیخ نیز تقسیم حکم به تأسيسى و امضایی به چشم نمیخورد؛ اگر چه موارد فراوانی را به امضای شارع نسبت دادهاند.