چکیده:
خدا در اندیشه ولفهارت پانن برگ تعین بخش مطلق واقعیت است و الوهیت او سراسرهستی وآفرینش از جمله طبیعت را در بر می گیرد. از این رو، پانن برگ تعامل الهیات با محوریت خداوند و علوم طبیعی با محوریت طبیعت را گریز ناپذیر می داند. ازدیدگاه او چگونگی امکان تحقق چنین تعاملی را باید بیش از هر چیز برپایه روش شناسی ویژه هر یک از این دو قلمرو بسنجیم. چنین سنجشی به باز نگری در حدود و ماهیت علم و الهیات و پذیرش امکان تعامل و گفتگویی فراتر از قلمرو های ویژه آنها و در سطحی سوم یعنی تاملات فلسفی خواهدانجامید. پانن برگ در تبیین امکان این گفتگو بر مبنای ادعاهای کلیدی خود موفقیت چندانی نداشته است، اما بی گمان از پیشتازان تاثیرگذار و الهام بخش این حوزه بوده است.
خلاصه ماشینی:
از نظر پانن برگ متالهان مسیحی تا پیش از قرن سـیزدهم میلادی الهیات را نوعی علم بی بدیل و بی رقیب می پنداشتند ،اما با آغاز ایـن قـرن آن رابا دیگر عرصه های علمی در مفهوم ارسطویی اش قابل مقایسه می انگاشـتند، بـا ایـن تفاوت که اصول الهیات را به شکل طبیعی در دسترس عقل بشری نمـی دانسـتند و بـر این باور بودند که صرفا به واسطه وحی قابل دسترسی است .
(١٣ p,٢٠٠٧,Pannenberg) شولتس با اشاره به پیش فرض های فلسفه علم دربـاره شـرایط حـداقلی گـزاره هـای علمی ،مانند سازگاری و بی تناقضی، آزمـون پـذیری و دامنـه موضـوعی یکسـان ، وبـا اذعان به اینکه این ویژگی ها در ساختار منطقی هر نوع گزاره ای ریشه دارنـد، ازمسـاله ساختار منطقـی گـزاره هـای الهیـاتی وامکـان ایجـاد یـک الهیـات علمـی ( scientific theology) سخن میگوید؛ معرفتی که از نظر بارت ایجادش هیچگـاه از توجیـه لازم و کافی برخوردار نبوده است ؛زیرامشکل اصلی در چنین کاری این است که آیا می توانیم همه گزاه های الهیاتی را اصولا کلام خدا به شمار آوریم ؟ قطعا نمی توانیم کلام راستین قابل دسترسی خداوند را از بیانات متالهان بدرستی جدا کنیم .
مساله دیگر این است که حتی اگر نشان داده شـود کـه اظهـارات الهیـاتی دارای همـان فحوای نظری علوم طبیعی اند و باید با همان ملاک های کاربردی علم سـنجیده شـوند، نمی توانیم نتیجه بگیریم که آزمون پذیرند؛ زیرا هرچند ملاحظات کاربردی و عملـی در تدوین نظریه های علمی نقش مهمی دارند ، شرط کافی نیستند و ملاحظات دیگـر نیـز درکارند.