چکیده:
بحث از «تابع رفاه اجتماعی» و متغیرهای توضیحی آن یکی از مباحث مهم اقتصاد رفاه است. رویکرد غالب در تعریف «تابع رفاه اجتماعی» معرفی مطلوبیت بهعنوان متغیر توضیحی آن است. چنین تعریفی متکی بر رویکرد ارزشی مطلوبیتگرایانه در اقتصاد متعارف است. بر اساس این نگرش، وضعیت ایدئال جامعه وضعیتی است که در آن بیشترین میزان مطلوبیت یا لذت برای مجموع افراد جامعه بهدست آید. در این مقاله، با استفاده از روش «تحلیلی» این سوال را بررسی میکنیم که آیا میتوان مطلوبیت دوساحته را بهعنوان متغیر اصلی تابع رفاه اجتماعی بر اساس رویکرد ارزشی اسلام معرفی کرد؟ لازمه این دیدگاه، توسعه در مفهوم «مطلوبیت» و توسعه گستره آن به لذتهای اخروی و برابر دانستن رفاه اجتماعی با حداکثرسازی مجموع لذت دنیا و آخرت افراد جامعه است. نتایج پژوهش نشان میدهد که مطلوبیت دوساحتی نمیتواند معیار کارآمد و جامعی برای سنجش و رتبهبندی وضعیتهای رفاه اجتماعی اسلام باشد و بهعنوان متغیر اصلی تابع رفاه اجتماعی در رویکرد اسلامی معرفی شود. استفاده از این متغیر در تابع رفاه اجتماعی اسلامی با مشکلات مبنایی و محاسباتی روبرو ست. در این مقاله، بهرهمندی از کالاها و خدمات ضروری و حلال مطابق نیاز و استحقاق و عدالت، بهعنوان متغیری توضیحی در تابع رفاه اجتماعی با رویکرد اسلامی معرفی شده است.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله، با استفاده از روش «تحلیلی» این سؤال را بررسی میکنیم که آیا میتوان مطلوبیت دوساحته را بهعنوان متغیر اصلی تابع رفاه اجتماعی بر اساس رویکرد ارزشی اسلام معرفی کرد؟ لازمه این دیدگاه، توسعه در مفهوم «مطلوبیت» و توسعه گستره آن به لذتهای اخروی و برابر دانستن رفاه اجتماعی با حداکثرسازی مجموع لذت دنیا و آخرت افراد جامعه است.
نتایج پژوهش نشان میدهد که مطلوبیت دوساحتی نمیتواند معیار کارآمد و جامعی برای سنجش و رتبهبندی وضعیتهای رفاه اجتماعی اسلام باشد و بهعنوان متغیر اصلی تابع رفاه اجتماعی در رویکرد اسلامی معرفی شود.
در ادامه، دلایل موافقان و مخالفان و نقد و بررسی آن ذکر میشود: دلایل موافقان ورود مطلوبیت دوساحته یا لذت پایدار در تابع رفاه اجتماعی ایده «مطلوبیت دوساحته» از سوی اندیشمندان مسلمان، عمدتا در تحلیل رفتار مصرفکننده و ارائه نظریه تقاضای مسلمان بهعنوان معیار مصرف در جامعه اسلامی مطرح شده است (ر.
بنابراین، پیشنهاد نهایی مقاله، ارائه شاخصی عینی که میزان بهرهمندی واقعی افراد مطابق با نیاز و استحقاق در محدوده کفاف و اسراف باشد برای متغیر توضیحی تابع رفاه اجتماعی است که بررسی و ارائه مصداق چنین شاخصی پژوهشی مستقل و تلاشی ممتاز طلب میکند.
بر اساس یافتههای پژوهش، هرچند مطلوبیت دوساحتی و اصل انگیزه بیشینهسازی لذتهای دنیا و آخرت از سوی منابع دینی تأکید شده و یکی از انگیزههای محرک در مسلمانان است، اما انتخاب این اصل بهعنوان متغیر توضیحی در تابع رفاه اجتماعی، با اشکالات و نارساییهایی مواجه است.