چکیده:
معصومان به اقتضای حکمت و مراعات سطح فهم مخاطب، بعضی از واقعیات را از مخاطبان مخفی میکردند. «اخفای واقع» از دو جهت به واقعنمایی گفتار معصومان آسیب میزند: 1- اگر «اخفای واقع» حکیمانه است، میتوان ادعا کرد: واقعیت بالکل با آنچه بیان گردیده، متفاوت است و به خاطر ناتوانی از فهم، ارائه نشده است. برخی از شقوق این فرض مستلزم کذب کلی قرآن و گزارههای عقلی است، پس این احتمال مردود است. 2- احتمال دارد با کنار هم قرار دادن «نگفتهها» و «گفتهها»، برداشت کنونی ما از واقعیت، کاملا تغییر کند و گفتههای معصومان دیگر واقعنما نباشد. هرچند برخی برای پاسخ به جهت 2 با پیشفرض اینکه «نگفتهها» در طول «گفتهها» است، به اصول حکمت متعالیه و عدم بخل خداوند تمسک جستهاند، اما اولا، این پاسخ کامل نیست. ثانیا، جهت 2 تنها واقعنمایی گفتههای در هم تنیده معصومان را مخدوش میکند، نه همه گفتهها را. ثالثا، حتی در معارف در هم تنیده، با «لابشرط» کردن گزارهها، واقعنمایی حداقلی گفتهها حفظ میشود. رابعا، مصادیق اخفای واقع غالبا درباره ولایت تکوینی، شئون امام ومانند آن است که کف و سقف آن معین شده است.
The Immaculate concealed some of the facts from the audience due to their
wisdom and the level of understanding of the audience. "Hiding the reality"
damages the speech of the Immaculate in two ways: 1- If "Hiding the reality" is
wise, one can claim: The reality is completely different from what has been said
and not presented because of a lack of understanding. Some of the variants of this
assumption require total falsehood of the Quran and rational propositions, so this
possibility is rejected. 2- By putting together the "sayings" and the "untold", our
current perception of reality may change completely and the words of the
Immaculate will no longer be true. Some, however, have resorted to the principles
of transcendent wisdom and lack of godliness by assuming that the "untold" is
along with the "sayings"; but first, this is not the perfect answer. Second, the latter
only distorts the truthfulness of the intertwined statements of the Immaculate, not
all. Third, even in the intertwined doctrines, by “unconditionalizing" the
statements, the minimal realism will still be preserved. Fourth, the instances of
hiding the reality are mostly about the Imam’s dignity, formative guardianship,
and subjects like that, whose limitations are clearly specified.
خلاصه ماشینی:
مقدمه آیا معصوم میتواند واقعیتی را که مستقیما مربوط به هدایت است از مردمان مخفی کند؟ آیا این فرض با ضرورت هدایتگری گزارههای دینی منافاتی ندارد؟ رابطۀ هدایتگری با ارائۀ واقعیت اعتقادی چیست؟ برفرض که امکان اخفای واقع هدایتی از سوی معصومان به صورت موجبۀ جزئیه اثبات شود، سؤالهایی دربارۀ واقعنمایی گزارههای ارائه شده توسط معصومان طرح میگردد: آیا واقعیتی بکلی متفاوت با آنچه بیان شده است، وجود دارد که معصومان( به خاطر مراعات محظوراتی آن را بیان نکردهاند؟ اگر بپذیریم که اولا، واقعیتی که آیات و گفتار معصومان از پی حکایت آنند، واقعیتی دارای اجزا و مؤلفههای متعدد ـ مرکب و پیچیده ـ است، و ثانیا، آگاهی نداشتن از همۀ واقعیت پیچیده و مرکب، زمینهساز غیرواقعنما شدن اطلاعات ناقص است.
در میان اندیشمندان مسلمان، میتوان نمونههایی از اعتقاد به اخفای واقع، و در نتیجه، غیرواقعنما دانستن متون دینی را مشاهده کرد: قاضی سعید قمی، که به الهیات سلبی قایل است، بیان نکردن آن برای مردم را به خاطر رعایت سطح فهم مخاطب دانسته است (قمی، 1362، ص 70-71).
اما آنچه جای تأمل و دقت دارد این است که میزان برای قابل تأویل بودن سخن خدا چیست؟ به نظر میرسد بتوان گاهی (1- اعتبار احکام غیر بین عقل در صورت ارجاع نظری به بدیهی؛ 2- سطح پایین تعقل و فهم عموم انسانها که اولیای دین چارهای جز مراعات آن ندارند.